دربارۀ زادگاه او اختلاف نظر است. بسیارى او را متولد طوس و بعضى دیگر او را متولد روستاى چهرود، حوالى قم، میدانند و بعضى دیگر بر این باورند که خانوادۀ او اصالتاً اهل چهرودِ قم بودهاند که به طوس مهاجرت کردهاند و محمد در طوس بهدنیا آمده است. بعضى دیگر نیز مولد او را شهر ساوه میدانند. طوسى، در مقدمۀ زیج ایلخانى، خود را اهل طوس دانسته است (مدرس رضوى، احوال و آثار خواجهنصیرالدین طوسی، ص 4) و با استناد به همین نوشته میتوان زادگاه او را شهر طوس دانست.
سلسلۀ استادان خواجۀ طوس او را به مهمترین دانشمندان شیعه در قرن پنجم هجری میرساند و بر این اساس است که میتوان طوسى را ادامۀ سلسلۀ مهمترین دانشمندان و فقهاى تشیع بهشمار آورد. پدر خواجه، محمد بن حسن، افزون بر آنکه خود فقیهى مبرز و نخستین استاد فرزند بهشمار میآمد (همانجا)، از شاگردان راوندى، دانشمند مشهور شیعه در قرن پنجم، بود و ابن راوندى نیز شاگرد دو تن از مبرزترین دانشمندان شیعه، سیدمرتضى علمالهدى و شیخ طوسى، بوده است (فرحات، «پژوهش در زندگانی خواجهنصیرالدین طوسی» ص 79). از دیگر استادان خواجۀ طوس باید از فریدالدین داماد و قطبالدین مصرى و کمالالدین بن یونس، ریاضىدان و نویسندۀ قرن ششم هجری، یاد کرد (همان، ص 6).
خواجه نصیرالدین طوسى در دوران پرفراز و نشیبى از تاریخ ایران میزیست. دوران جوانى او مصادف با لشکرکشى وحشتبار مغول به ایران بود و طوسى نیز، که چارهای جز گریختن از مغولها نداشت، به قهستان نزد ناصرالدین محتشم، فرمانرواى اسماعیلیان قهستان، عزیمت کرد و در دوران حضورش در قهستان، اخلاق ناصرى را، که صورت گسترشیافتۀ بخشى از کتاب الطهاره ابوعلى مسکویه است، پدید آورد و با اهداى آن به ناصرالدین آن را اخلاق ناصرى نام داد. حضور طوسى در قهستان به احتمال قوى بین سالهاى 625 ق تا حدود سالهاى 635-637 ق بوده است. پس از این دوران، شیخ به الموت و به نزد اسماعیلیان مرکز ایران نقل مکان کرد. چگونگى پیوستن طوسى به اسماعیلیان الموت و بهویژه حضور اولیۀ او در مدتى کوتاه در میمون دژ، و در نهایت، حضور او در مرکز حکومت اسماعیلیان ایران، یعنى قلعۀ الموت، بخشى از زندگى طوسى است که نقلها و گفتههاى بسیارى دربارۀ چگونگى و چرایى این مسافرت وجود دارد؛ حتى در مورد اینکه طوسى با رغبت در میان اسماعیلیان حضور یافت یا به جبر آراى مختلفى وجود دارد (فرحات، ص 80-84).
ماجراى پرفراز و نشیب زندگى طوسى در اینجا پایان نمیپذیرد. اگرچه طوسى در میان اسماعیلیان الموت موفق شد بخشى از آثار گرانبهاى خود را تألیف کند، پایان حضور او در الموت همراه با پایان کار اسماعیلیان ایران بود. در سال 654 ق، هولاکو، فرمانرواى وقت مغول که تصمیم به براندازى همیشگى اسماعیلیان گرفته بود، موفق شد، پس از محاصرۀ طولانى الموت، بهکار اسماعیلیان پایان دهد و در نهایت در روز یکشنبه اول ذیقعدۀ 654 ق فرمانرواى وقت اسماعیلى، رکنالدین محمد خورشاه و پارهای از مهمترین اطرافیانش، از جمله خواجه نصیرالدین طوسى، با پایینآمدن از قلعۀ الموت تسلیم لشکر مغول شدند(مدرس رضوى، 1370، ص 14). پایان کار رکنالدین محمد به جز مرگ نبود، اما گروهى از اطرافیان او، از جمله نصیرالدین طوسى و رئیسالدولۀ طبیب، جزو اطرافیان هولاکو درآمدند. دربارۀ چگونگى و چرایى این پیوستن نیز نقل قولهاى بسیارى هست و حتى برخى گفتهاند که طوسى به هنگام حضور در الموت با هولاکو نامهنگارىهایى پنهانى داشته و او را به حمله به الموت دعوت میکرده است (فرحات، ص 91، مهمترین اسناد دربارۀ این فرضیه را معرفى کرده است)، اما این مطلقاً به حقیقت نمیماند؛ زیرا چگونه ممکن است این نامهنگارىهاى احتمالى از دید مورخان و نویسندگان معاصر خواجه، همچون ابن فُوَطى و ابن عِبرى، دور مانده باشد.
پس علت پیوستن خواجه به هولاکو چیست؟ بهنظر مؤلف این سطور، همان گونه که فرحات نیز اشارهای کوتاه بدان کرده (ص 93)، علاقۀ هولاکو به دانستن احوال سعد و نحس کواکب، شبهدانشى که احکام نجوم نامیده میشود، باعث شد تا هولاکو خواجۀ طوس را در زمرۀ ملازمان خود درآورد. همان گونه که احتمالاً استقبال هولاکو از همکارى با رئیسالدولۀ طبیب نیز به آن سبب بوده که میخواسته همواره پزشکى حاذق در اختیار داشته باشد.
بخش بعدى دوران زندگى خواجۀ طوس از پیوستن او به دستگاه هولاکو آغاز میشود. از این پس، دو رخداد مهم در زندگى طوسى پیش میآید: ماجراى فتح بغداد بهدست مغولان که باب افتراهاى متعددى را دربارۀ شخصیت طوسى میگشاید و استقرار طوسى در مراغه و کوششهاى او در ساخت و تجهیز رصدخانۀ این شهر که در نهایت منجر به تنظیم زیج ایلخانى شد.
حملۀ مغول به بغداد از جمله رخدادهاى جبرى روزگار بود. مغولان براى حمله به ایران و هند و سایر نقاط جهان نیازمند تحریک یا تشویق نبودند. آیا منطقى است که تصور کنیم که آنها نقشۀ فتح سراسر جهان را در سر داشتند، به محض همجوارشدن با بساط خلافت، از ادامۀ پیشروى روى گردانده و از حمله به شهر بغداد، که بروکلمان به نقل از فرحات (ص 97) آن را «غنیمت آماده» نامیده، منصرف شوند؟ در نهایت، هولاکو در سال 656 ق به بغداد لشکر کشید و آن را به تصرف درآورد و با مرگ مستعصم بهدست لشکر هولاکو بساط خلیفه و خلافت براى همیشه برچیده شد.
البته میتوان حدس زد که چون فرصت پیشآمده موجب شد خلافت ستمگرانۀ عباسى بر همۀ مسلمانان، علىالخصوص ایرانیان و شیعیان، بهدست هولاکو از بین برود و همانطور که قلاع شیعیان اسماعیلى بهدست آنها نابود شد، خواجه نصیرالدین طوسى که دانشمند برجستۀ ایرانى و شیعۀ ایران دوست و مُحب اهل بیت بود به این امر رضایت داشت و، بنابر بعضى از اقوال (مدرس رضوى، همان، ص 18 به نقل از شوشترى)، هولاکو را تشویق هم کرد.
باید گفت بعضى از مفسران متعصب تاریخ اسلام، فاسدان جائرى را برحق میدانند که عنوان خلیفه را یدک میکشیدند. کسانى نظیر متوکل عباسى، که وقتى به قتل رسید، 300 دختر باکره در صف زفاف خلیفه به انتظار نشسته بودند یا فلان خلیفۀ شرابخوار که بر روى قایقى در دجله وقتى شاعرى مدح او را گفت به وزیرش دستور داد که زورقى طلا به او بدهد و هنرى جز عیاشى و صدور جواز مشروعیت براى مظالم سلاطین جورى چون محمود غزنوى نداشتند و، بنابر بعضى روایات، از محرکین حملۀ مغول به قلمرو محمد خوارزمشاه بودند که قصد بغداد کرده بود.
پس از فتح بغداد بهدست هولاکو تا سرآغاز کوشش خواجه نصیرالدین در مراغه براى تأسیس رصدخانۀ مراغه در سال 657 ق، آنچه از طوسى خبر داریم سفر او به حله و دیدارش با محقق اول و گفتوگوهاى آن دو دربارۀ دانش فقه است (مدرس رضوى، همان، ص 37-40).
پس از آنکه هولاکو در حدود 656 ق مراغه را به پایتختى برگزید، طوسى فعالیت خود را براى ساخت رصدخانۀ مراغه، در سال 657 ق، آغاز کرد. کوشش طوسى در ساخت رصدخانۀ مراغه را میتوان نمونهای عالى از مدیریت و دانش سرپرستى و برنامهریزى و راهبرد علمى بهشمار آورد. از یک سو، خواجه نصیر دانشمندان را از سراسر جهان براى کار در رصدخانۀ مراغه گردآورد؛ افرادى چون مؤیدالدین عرضى دمشقى، فخرالدین خلاطى، فخرالدین مراغى، محیىالدین مغربى. از سوى دیگر، کتابخانۀ بسیار بزرگى در این مجتمع فرهنگى بنا نهاد. ساخت رصدخانۀ مراغه عملاً الگویى شد براى ساخت دیگر رصدخانههاى اسلامى، از جمله رصدخانۀ سمرقند که بهدستور الغبیگ در شهر سمرقند ساخته شد.
فعالیت علمى رصدخانۀ مراغه را، از سه زاویه میتوان بررسى کرد:
الف) رصدهاى نجومى و کوشش علمى ستارهشناسان این مرکز، که باعث تنظیم یکى از مهمترین دستاوردهاى نجومى ایرانى ـ اسلامى به نام زیج ایلخانى شد. میدانیم که هر زیج مجموعهای از پارامترهاى نجومى و ماحصل سالها رصد و ثبت حالات ستارگان است که در کتابهاى زیج و بهصورت جدول عرضه میشود. زیج ایلخانى نیز نتیجۀ رصد گروه پژوهشگران رصدخانۀ مراغه بود...
ب) دومین دستاورد طوسى در رصدخانۀ مراغه پرورش نسلى بینالمللى از دانشمندان ستارهشناس دوران اسلامى است. به بیان دیگر، طوسى در رصدخانۀ مراغه موفق شد گروهى بینالمللى از دانشمندان را گرد آورَد که اندیشۀ هر یک از آنها بر تکوین بخشى از نجوم جهانى اثر گذاشت...
ج) سومین دستاورد مکتب و رصدخانۀ مراغه، و در واقع از مهمترین دستاوردهاى نجوم اسلامى، کوشش طوسى در تصحیح یافتهها و آراى بطلمیوس در تکوین جهان بود...
خواجه نصیرالدین طوسى پس از به قدرت رسیدن آباقا، بهجای هولاکو، همچنان وزارت مغولان را بهعهده داشت. پس از سفر آباقا به بغداد و بازگشت او به مراغه، طوسى از وى اجازه خواست تا در بغداد باقى بماند. خواجه نصیرالدین طوسى، مشهورترین دانشمند ایران و اسلام در قرن هفتم، در روز 18 ذیحجۀ 672 ق درگذشت و در کاظمین به خاک سپرده شد (فرحات، ص 111).
متن کامل این مطلب را لطفا در منبع زیر مطالعه کنید.
منبع: کتاب «نقش شیعه در فرهنگ و تمدن اسلام و ایران»، تألیف دکتر علیاکبر ولایتی، تهران، امیرکبیر، 1392، ص 305- 318