به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر علی اکبر ولایتی، چکیدهای از این سخنرانی را در زیر میخوانید: جمهورى اسلامى ايران در حقيقت تبلور آرمانهاى مسلمانان در طول 1400سال است. حكومتهاى اسلامى در صدر اسلام (زمانى كه حكومت به دست بنى اميه و ديگران افتاد) هرچه زمان گذشت، حكومت تحت نام اسلام بود، ولى دور از اسلام بود، و درواقع، با پادشاهى فرقى نداشت. بنى اميه و بنى عباس يا ديگران كه در طول تاريخ به نام اسلام حكومت كردند و از مزاياى اسلام و حكومت اسلامى برخوردار شدند، انصافا به اسلام ضربه زدند. تاريخ اسلام از آثار شوم حكومتهاى جور، كه به نام اسلام بر مسلمانان حكومت مىكردند، پر است.
انقلاب اسلامى ريشه در تاريخ 1400ساله اسلامى دارد و حالا اين حكومت اسلامى تشكيل شده و بىترديد مشكلات فراوانى داشته، دارد و خواهد داشت؛ چون عدهاى خواهان تسلط بر دنياى مردم هستند و برنمىتابند دنياى مردم در دست كسانى باشد كه به دنيا اعتنايى ندارند. مخالفان انقلاب اسلامى يا به آخرت كارى ندارند يا اعتقاد ندارند و نمىخواهند كه حكومت دنيوى مردم در دست كسانى باشد كه تعلق خاطرى به دنيا ندارند و حكومت را هم براى رضاى خدا و خدمت به مردم مىخواهند و اين را وظيفهاى الهى مىدانند. اگر چنين ارزشى در دنيا باب شود، حتما با خواست كسانى كه به دنبال سلطه بر دنيا هستند، در تعارض است؛ لذا انواع توطئهها و تلاشها عليه اين حكومت از خارج مرزها و داخل صورت مىگيرد و چون امروز اين حكومت در دنيا بىنظير و در تاريخ هم كمنظير است، همه مسلمانان وظيفه دارند كه از آن حمايت كنند. اگر اين حكومت تضعيف شود يا خداى ناكرده از بين برود، در حقيقت، اميد مسلمانهاست كه از بين رفته است.
در جاىجاى جهان اسلام براى تشكيل يك حكومت نيمبند اسلامى تلاش بسيارى شده تا با حمايت رئيس جمهور يا پادشاه احكام اسلامى پياده شود و ارزشهاى اسلامى اعتبار پيدا كند، مسلمانها هم نسبتا راضى هستند، اما مخالفان حاكميت دوباره اسلام با احياى ارزشهاى اسلامى هم مخالفت مىكنند. هدف تهاجم فرهنگى، سستكردن پايههاى اعتقادى مردم است تا مردم از اسلام دور شوند. اگر اين اتفاق بيفتد، آنها به مقصدشان مىرسند و اعلام مىكنند دوره حكومت آرمانى و به تبع آن دوره حكومت دينى به پايان رسيده است و اگر به نام اسلام پرچمى بلند شود و حكومتى برپا شود، توان اداره كشور را ندارد و اول راه شكست مىخورد؛ يعنى ادارهكردن كشور و ملت ظرفيتهاى بيشترى مىخواهد كه از عهده حاكمان دينى برنمىآيد. همه تلاششان اين است كه اين مطلب را در تئورى و عمل ثابت كنند و همه تهاجماتشان حول محور شبههافكنى درباره احكام دينى است. اگر ريشه ارزشهاى دينى را در جهان اسلام و يا در ايران بخشكانند و تضعيف كنند، مردم بىاعتقاد مىشوند و قطعا بدون مردمِ معتقد حكومتى برپا نمىماند؛ در نتيجه، حكومت ما هم پشتوانه خود را از دست مىدهد. در اين صورت، مجبور مىشوند به خارجىها متكى باشند و آنان هم كسانى را سر كار مىآورند كه منافع خارجى را حفظ كنند، همانطورى كه در بسيارى از كشورهاى جهان سوم و اسلامى مىبينيم. مىبينيد كه فلان كس با كودتايى سر كار آمده و سالهاست كه رئيس جمهور يك كشور جهان سومى است. اگر خطرى متوجه او شود، فورا از خارج حمايت مىشود؛ يعنى اگر پول كم دارد، پول مىدهند؛ نيروى نظامى مىخواهد، نيروى نظامى مىدهند، ولى به اين شرط كه منافع خارجىها و بيگانگان دور از اسلام را حفظ كند.
آنها مىخواهند ايران هم به قبل از انقلاب، يعنى به دوران پهلوى و حكومت رضاخان ميرپنج برگردد. به هر حال آنها مىخواهند حكومت بهدست كسانى مثل سلسله پهلوى باشد تا هيچ كارى بدون اطلاع امريكا انجام نشود. شاه، قبل از مرگ، كتابى به فارسى نوشته و در آن از امريكايىها گله كرده كه چرا حمايتش نكردند. مىنويسد: سفير امريكا آمد و به من گفت تو بايد از كشور بروى. قبل از آن هم در سال 1332 به همين ترتيب شد كه بعدها ماجراى كودتاى 28 مرداد اتفاق افتاد و اين چيزى نيست كه محمدرضا و اطرافيانش منكر شوند. شاه ايران تابع امريكا بود و سفارت امريكا به شاه مىگفت كه چه كار بكند و چه كار نكند. شاه در كتابش نمىگويد كه ما وابسته نبوديم، چون اين را قبول دارد، بلكه از امريكايىها گله مىكند كه چرا ارباب از نوكر خود در روز حادثه آنطور كه بايد حمايت نكرد.
مردم كشورى اسلامى مثل ايران از قرن اول هجرى مسلمان شدند و تاكنون پابهپاى تاريخ پيش آمدند. در واقع، پيش از ملت ايران تمدن اسلامى نبود؛ علماى تسنن و علماى شيعه در ميان ايرانىها بيش از هر ملت ديگرى بودهاند.
متأسفانه بر كشورى كه چنين نقشى در تمدن اسلامى داشته است كسى مانند محمدرضاشاه حكومت مىكرد كه با اشاره سفير امريكا مىرفت و مىآمد؛ ذلتى از اين بالاتر نمىشود. انقلاب اسلامى، حكومت ريشهدار وابسته را ريشهكن كرده است، جالب آنكه در ابتدا به نظر نمىرسيد اينگونه شود، كه اگر جز اين بود دشمنان اسلام حتما بلايى بر سر ما مىآوردند. سياستمداران در نجف، پاريس و يا هرجاى ديگر باور نمىكردند كه اين حركت به پيروزى بينجامد، ولى خدا خواست و پيروز شد. از داخل و خارج از هيچ كارى براى ضربهزدن به ايران دريغ نكردند و نمىكنند، امروز هم سعى دارند ايران را محاصره كنند.
در كردستانِ عراق اسرائيلىها، امريكايىها، و دولت نظامى تركيه پايگاه دارند و در حقيقت، در خليج فارس امريكايىها همسايه ما هستند؛ ناوگان پنجم امريكا در خليج فارس مستقر است و هيچ كشورى در خليج فارس به اندازه امريكا نيروى نظامى ندارد.
امروز ايران امالقراى جهان اسلام است. جاى ديگرى را نمىشناسيم كه مردم تا اين حد دلسوخته اسلام باشند، به ميدان كفر بيايند و سينههايشان را در برابر گلولههاى خصم سپر كنند. جنگ تحميلى در ظاهر جنگ عراق با ايران بود، ولى در واقع جنگ كفر با اسلام بود. ابرقدرتها از عراق حمايت مىكردند و به ايران فشار مىآوردند و به همين قم و تهران موشك مىزدند، به دزفول بيش از 170 موشك اسكاد زدند و دهها هزار نفر از مردم شهيد و صدها هزار نفر مجروح شدند، اما پاى اسلام ايستادند. در هيچ زمانى از تاريخ نمىبينيد كه ملتى تا اين حد پاى اسلام ايستاده باشد؛ بنابراين، همه ما وظيفه داريم اين مركزيت اسلام را حفظ كنيم. البته اين بدين معنا نيست كه افرادى كه در رأس اين حكومت هستند كارهايشان بىنقص است، اما اساس بر مبناى اعتقاد و آرمانِ درست بناشده و اعتقاد امام، در مقام مسلمانى راستين، اين بود و اقدام كرد و خداوند هم مزد او را داد كه مىفرمايد: اِنَّ اللهَ لايُغَيِّرو مابِقَومٍ حَتّى يُغَيرُوا ما بِاَنفُسِهِم.
زمانى كه وزير امورخارجه بودم، در جاهاى مختلف، افرادى از غرب افريقا، لبنان، پاكستان، و... به من مىگفتند كه تو وزير خارجه ايران نيستى، وزير خارجه اسلام هستى؛ يعنى مردم مسلمان در حقيقت حكومت جمهورى اسلامى را حكومت خودشان مىدانند، چون حكومت اسلامى است. البته اين بدين معنى نيست كه حكومت ما در فلان كشور افريقايى حكومت كند، بلكه بر قلبهاى مسلمانها حكومت مىكند، به اعتقادات مسلمانها احترام مىگذارد، و بهدنبال تقويت مبانى اعتقادى مسلمانهاست.
برگرفته از: سخنرانى دکتر ولایتی در مدرسه علميه امام خمينى، 7 آبان 1377
منبع: کتاب حرفی از هزاران (مجموعه مقالات، گفتگوها و سخنرانیها) دکتر علی اکبر ولایتی، انتشارات امیرکبیر،1390، ص 451