velayati.ir

تعداد بازدید: ۲۳۷۹۰
پ
کد خبر: ۳۰۵
تاریخ انتشار: سه‌شنبه ۰۷ خرداد ۱۳۹۲ - 28 May 2013

روایتی جالب از ترس صدام

وقتی برای ملاقات باصدام رفتم با من برخورد محترمانه‌ای داشت، حالا بماند که ما از آن جلاد دل خونی داشتیم .هم به خاطر جنایت هایی که کرده بود وهم به خاطر خواهر زاده ام که شهید شده بود. ما این همه شهید داده بودیم و مردم از خودکامگی او صدمه های زیادی خورده بودند،من خودم را در مقابل چنین آدمی می دیدم و بالطبع از رویارویی با او حال خوبی نداشتم.
پایگاه اطلاع رسانی دکتر ولایتی:
ظاهر صدام با چیزی که درونش می گذشت متفاوت بود. ظاهرش آرام به نظر می رسید ولی از دیدنش تصویری که در ذهن انسان نقش می بست حاکی توحش و سفاکی هایش بود. صدام مبادی آداب بود.

همراه هیئتی سه نفره برای مذاکره با صدام رفته بودیم و درکنار صدام هم چند نفر از مقامات رده بالای حکومت بعث نشسته بودند.افرادی چون حمادی، طارق عزیز، عزت ابراهیم و چند نفر دیگر از اعضای مهم دولت عراق.

بعد از شروع جلسه دیدم در اتاق نیمه باز است و دو نفر گارد مسلح بیرون اتاق ایستاده اند و آماده اند تا در صورت نیاز شلیک کنند.پیش خودم فکر کردم حتما این دو نفر را به خاطر ما گذاشته اند در حالیکه ما دیپلمات بودیم و بمب و اسلحه همراهمان نداشتیم.

به هرحال به این موضوع اعتنا نکردیم تا اینکه نوبت به ملاقات خصوصی رسید.افراد بلند پایه حکومت از اتاق خارج شدند و تنها من ماندم و صدام حسین و مترجم.بادیگاردها هم رفته بودند.با رفتن بادیگاردها معلوم شد صدام از ما نمی ترسد بلکه ترسش از همان سردارها و نزدیکان خودش است.
برچسب ها : روایت ، جالب ، ترس ، صدام ، خاطره ، دکترولایتی ،
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۲
احمد علی جهان بین
Iran, Islamic Republic of
12 آبان 1392 - 19:42
خدا بر عذابش بیفزاید
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
پربیننده ها