velayati.ir

تعداد بازدید: ۴۷۵۲
پ
کد خبر: ۱۵۶
تاریخ انتشار: شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ - 11 May 2013
دکتر ولایتی در گفتگوی تفصیلی با هفته نامه پنجره:

فرهنگ اسلامی و ایرانی ما ریشه‎دار و محکم است/ هم عامل نظرسنجی تعیین‎کننده است هم تصمیم جامعتین

دکتر ولایتی تاکید کرد: یک عامل تعیین‎کننده نظرسنجی است. عامل تعیین‎کننده دیگر تصمیم جامعتین است؛ و لذا هر دو عامل، باید لحاظ بشود. درنهایت جامعتین هم که تصمیم‎گیری میکند، نمی‎آید روی آدمی تصمیم‎گیری کند که درصد پایینی از مردم به او رأی می‎‎دهند و از قبل شکستش معلوم است.
پایگاه اطلاع رسانی دکتر ولایتی:

هفته نامه پنجره گفت و گوی مفصلی با دبیرکل مجمع جهانی بیداری اسلامی و یکی از نامزدهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری انجام داده است که متن این گفت و گو در ادامه می‌آید:

* اگر دکتر ولایتی بخواهند خودشان را معرفی کنند به‎صورت مختصر چگونه خود را معرفی می‎‎کنند؟

بنده علی‎اکبر ولایتی متولد 4 تیرماه 1324 دارای شناسنامه شماره 6  و متولد رستم‎آباد پایین هستم. اجداد ما همه در همین محل بودند و بنده در خانه اجدادی‎مان به دنیا آمدم. در 6 سالگی به دبستان رفتم و در 18سالگی دیپلم طبیعی از دبیرستان جم قلهک گرفتم.

در 19سالگی در کنکور سراسری شرکت کردم و با رتبه 49 دانشکده پزشکی دانشگاه تهران را انتخاب کردم. هفت سال دوره پزشکی عمومی را گذراندم و سال 1350 پزشک عمومی شدم. بلافاصله امتحان تخصصی دادم و پذیرفته شدم. تخصص اطفال را انتخاب کردم چون شاید روحیه من به ‎لحاظ اینکه یک روحیه فرهنگی و عاطفی و شاعرانه است با اطفال بیشتر تطابق دارد تا با رشته‎های دیگر. جراحی رشته بسیار حیاتی و معتبری است، ولی من ترجیحم برخورد با اطفالاست.

به دانشگاه جانز هاپکینز آمریکا در بالتیمور رفتم و دوره فوق تخصصی عفونی اطفال را دیدم. از سال 53 عضو هیئت‎علمی دانشگاه بودم و اکنون استاد تمام یعنی فول پروفسور و استاد ممتاز دانشگاه شهید بهشتی پایه سی‎ام هستم.

قبل از انقلاب بنده، از دوره دبیرستان فعالیت سیاسی داشته‎ام. به همین دلیل من را بار‎ها به ساواک در شمیران و تهران احضار کردند. در پرونده‎ای که وزارت اطلاعات به من داد از سال 1341 که من 17 سالم بود پرونده داشتم. آن روز‎های انقلاب که روز‎های تظاهرات مردم و کشتار مردم توسط ساواک بود، در شمیران با مسئولیت بنده 4 بیمارستان مخفی درست کردیم برای پذیرفتن مجروحین انقلاب که اگر می‎‎رفتند به بیمارستان‎‎های دولتی یا خصوصی، ساواکی‎ها از این‎ها عکس می‎‎گرفتند، بازجویی می‎‎کردند و بعد از اینکه در بیمارستان بهبودی نسبی می‎‎یافتند، برای بازجویی به زندان می‎‎بردند.

* بیمارستان‎هایتان لو نرفت؟

نه، شاید هم در پرونده‎ها بوده که بعدا به حساب ما برسند که دیگر اجل مهلتشان نداد. به محض اینکه اتفاقی می‎افتاد و تیراندازی می‎شد، تماس می‎گرفتیم و خون و امکانات دیگر را می‎گرفتیم. تلفن همه جراح‎ها و متخصصین پزشکی را داشتیم، در رشته‎های مختلف آن‎ها به‎کار فوریت‎‎های پزشکی می‎‎آمدند و به محض اینکه اتفاقی می‎افتاد با یک تلفن همه سر کارشان حاضر می‎شدند. در روز ورود امام نیز در جای‎جای مسیر استقبال تا بهشت زهرا آمبولانس مستقر کرده بودیم. آمبولانسی که بنده در آن بودم شاید در فاصله چهارصد متری مکانی بود که امام در بهشت زهرا سخنرانی می‎‎کردند.

* دوست دارید دکتر صدایتان کنند یا پروفسور؟

علی‎اکبر؛ چه اسمی بهتر از این؟! ببینید کلمه پروفسور در ایران بین پزشکان معمول نیست؛ یعنی از باب تواضعی که مردم ما به‎لحاظ فرهنگی دارند همین کلمه دکتر را می‎‎گویند. بین خود ما با آن تواضع و دوستی و گرمی که بین پزشکان هست بهتر است که همه لقب دکتر داشته باشند.

* برویم به بعد از انقلاب؛ بعد از انقلاب چه فعالیت‎‎هایی داشته‎اید؟

اولین سمتی که در انقلاب به من پیشنهاد کردند در دولت شورای انقلاب و بعد از استعفای دولت موقت به‎عنوان معاون درمان وزارت بهداشت بود. بعد از چند ماه در انتخابات مجلس اول انتخاب شدم و از 7 خرداد 1359 تا 25 خرداد 1360 نماینده تهران بودم. در خرداد 58 معاون وزیر بهداشت شدم و در 25 خرداد 1360 شدم وزیر امور خارجه. حدود یک سال و نیم در مجلس بودم. که بعد از آن به‎عنوان نخست‎وزیر معرفی شدید و رأی نیاوردید.

در مهرماه 1360 مقام معظم رهبری که تازه رئیس‎جمهوری شده بودند، بنده را به‎عنوان اولین نخست‎وزیر معرفی کردند. خب بنده هم هیچ کار خاصی برای اینکه حتما در این کار موفق بشوم انجام نداده بودم. حضرت آقا مرا معرفی کردند و مجلس هم باید رأی می‎‎داد. این رأی را نتوانستم به‎دست بیاورم که علت اصلی آن فعالیت‎‎های سازمان‎یافته و بسیار تشکیلاتی و فشرده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در مجلس بود که من نخست‎وزیر نشوم که خب نشدم. 25 آذر 1360 به‎عنوان وزیر امور خارجه معرفی شدم و 4 دوره یعنی 16 سال وزیر امور خارجه بودم و هر بار هم چه حضرت امام و چه مقام معظم رهبری تأکید داشتند که بنده وزیر خارجه بمانم، مجلس هم رأی داد و بالاخره عملکرد وزارت خارجه هم بحمدالله در طی مدت این 16 سال قابل دفاع بود.

* آقای میرحسین موسوی در دوران نخست‎وزیری‎شان مخالف وزارت خارجه شما بودند؟

آقای مهندس موسوی اظهاری نمی‎کردند؛ ولی خود ایشان برای من تعریف کردند که هرگاه خدمت امام می‎‎رسیدم، ایشان می‎‎فرمودند ولایتی حالش چطور است و برداشت ایشان این بود که ولایتی باید بماند. یک‎بار هم من به امام عرض کردم که اگر حضرت‎عالی صلاح بدانید یک دوره در این سمت نباشم، هر طور که شما صلاح می‎‎دانید. ایشان فرمودند که اگر شما عوض شوید دنیا فکر می‎‎کند سیاست خارجه ما عوض شده است. ملاحظه کنید، این یعنی نام ولایتی با شکل‎گیری سیاست خارجه جمهوری اسلامی همراه است.

* آقای هاشمی زمان مدیریت شما در وزارت خارجه ان‎قلتی نداشتند؟

خیر. ایشان هم می‎‎خواستند رویکرد سیاست خارجه ادامه پیدا کند. مبانی و اصول اصلی سیاست خارجه را چه در زمان حضرت امام و چه در زمان مقام معظم رهبری از رهبری نظام می‎‎گرفتیم و عمل می‎‎کردیم. در مذاکرات قطعنامه598 به محض اینکه آتش‎بس شد و قطعنامه از سوی حضرت امام پذیرفته شد، خود آقای نخست‎وزیر نامه‎ای به بنده نوشت که مسئولیت با من است و هر کاری که می‎‎خواهی انجام دهی باید با من هماهنگ کنی. با گذشت شاید یکی دو روز، حضرت امام در صحبتی که داشتند فرمودند که موضوع مذاکرات مربوط به قطعنامه به عهده وزارت خارجه است. بعد از سوی مهندس موسوی یک نفر آمد و گفت که کاغذ ما را پس بدهید.

* کپی‎اش را نگه نداشتید؟

نه، ما نمی‎خواستیم علیه کسی سند‎سازی کنیم و بنده عرض نمی‎کنم که آقای موسوی این کاری که کرد از روی سوء ‎نیت بود. ایشان بالاخره رئیس دولت بود و می‎‎گفت  که این کار مهم و حساس و حیاتی باید با رئیس دولت هماهنگ شود. اما امام این مسئولیت را مستقیم به بنده دادند.

* با این ‎روحیه لطیف، بعد از بهبود یک کودک بیشتر خوشحال می‎‎شوید یا بعد از یک مذاکره موفق دیپلماتیک؟

یک زمان هست که بحث عواطف انسان است و یک زمان هست که مصالح ملی مطرح است. لبخند یک کودک رضایت عاطفی برای انسان ایجاد می‎‎کند. درمان کودک هم مسئولیت دارد؛ اما مسئولیت سیاست خارجه یک که به حیات یک ملت وابسته است خیلی سنگین‎تر است.  هرکدام از  جنسی متفاوت هستند.

* گفتید روحیه لطیف و شاعرانه‎ای داشتید؛ اهل شعر گفتن هستید؟

بله اشعاری گفته‎ام. البته الان حضور ذهن ندارم. با مرحوم گل‎آقا مشاعره‎ای داشتم که شعرش را الان یادم نیست. زمانی گل‎آقا خواست ما را دعوت کند، دیدم که یک فکسی برای من فرستاده و دعوتنامه را به‎صورت شعر فرستاده است. من هم جواب او را به شعر دادم، در همان بحر و با همان قافیه. آقای بشارتی و آقای میرمهدی هم شعر گفته‌اند و یک اخوانیه‎ای بین ما بود.

* اهل سینما یا کتاب هستید؟

بنده حساب تعداد کتاب‎ها و مقالاتی که خوانده‎ام از دستم در رفته است، خیلی بالاست.

* آخرین کتاب؟

درباره احمدبن‎حنبل بود. این آخرین کتابی است  که در ذهنم مانده است. ایشان هم ایرانی است. می‎خواستم جایی بیان کنم که بیش از هر ملت دیگری در میان بزرگان اهل سنت و شیعه و علمای اسلام در مذاهب مختلف ایرانی‎‎ها نقش داشتند.

* آخرین فیلمی که دیدید؟

شاید همین فیلم آرگو بوده است، مربوط به لانه جاسوسی و بازی‎ای که سر ما درآوردند.

* فکر می‎‎کنید الان وضعیت فرهنگی جامعه‎مان چطور است؟

به‎صورت مبنایی، فرهنگ اسلامی و ایرانی ما فرهنگ ریشه‎دار و محکمی است که بسیار افتخارآفرین است و با تهاجمات دیگران تکان نمی‎خورد؛ مثل کوه دماوند است. این‎ موضوع را اول گفتم که شهادتینم راجع به فرهنگ را عرض بکنم. بر این اساس ما مطالعه کردیم و کتاب نوشتیم، اما بالاخره این تهاجم فرهنگی یا ناتو و شبیخون فرهنگی که مقام معظم رهبری به آن هشدار دادند، بر روی جوان‎‎های ما تأثیرگذار بوده‎است.

* الان خیلی از نامزد‎‎ها سطح اظهاراتشان را تا حد گشت ارشاد هم پایین آورده‎اند.

بله، ما اصلا به‎جای پرداختن به این چیز‎‎هایی که معلول است، باید دنبال علت‎یابی باشیم و به‎جای کار سلبی باید کار ایجابی بکنیم.

* منزل شما در سعدآباد تهران است. این موضوع برخلاف ساده‎زیستی نیست؟

وقتی بنده ازدواج کردم از منزل پدری بیرون آمدم؛ چون منزل کوچکی بود و جا نداشتیم. یک خانه اجاره کردم. برای اینکه بتوانم خانه داشته باشم، سه جا کار می‎‎کردم. ماهی 1200تومان کرایه می‎دادیم.

* چه سالی؟

سال53، یک خونه یه روز، مؤجر ما بلایی سرما آورد که من مصمم شدم به هر قیمت که شده، یک خانه بخرم. بالاخره ما سه نفر شدیم. با کسی که زمینی داشت شریک شدیم و یک ساختمان دوطبقه درست کردیم. تا سال 60 یا 61 بنده مطبم را فروختم. چون انفجار‎‎ها و ترور‎‎های منافقین پیش آمده بود و دیگر نمی‎توانستیم به مطب برویم. یک خانه کلنگی در تجریش خریدم.

برای این خانه کلنگی، یک میلیون تومان از آقای عسگراولادی وام گرفتم. و به  هر حال خانه‎ای ساختیم.آقای دعاگو که الان امام جمعه شمیرانات است، آن زمان رئیس کمیته بود. به من گفت خانه شما امنیت ندارد و مصلحت نیست شما اینجا باشید. گفتیم کجا برویم؟ کاخ سعد‎آباد شده بود محل کمیته. خانه‎ای نزدیک به کمیته وجود داشت که متعلق به بنیاد شهید بود. من با آقای کروبی وارد مذاکره شدم که این‎ خانه را با خانه قبلی معاوضه کند. آمدند خانه را ارزیابی کردند 36میلیون تومان و خانه بنیاد شهید را ارزیابی کردند 51 میلیون تومان.

* چه سالی؟

سال 70 – 71.

* مشکل امنیتی برطرف می‎‎شد؟

بله، 15میلیون تومان ما باید سر می‎‎دادیم. مدت طولانی باید ماهی700هزار تومان می‎‎دادیم.

* حالا قیمت خانه‎تان می‎‎دانید چقدر شده است؟

صبر کنید، عرض کنم. خانه‎ای که گرفتیم 1000متر بود. 224متر از این خانه را حسینیه کردیم. اخیرا که دیدم این حسینیه احتیاج به توسعه دارد، 200متر دیگرش را هم وقف کردیم. پس، از 1000متر 600متر برای ما مانده است. در دوطبقه بالا 4تا از فرزندانمان که ازدواج هم کرده‎اند زندگی می‎‎کنند. ما هم که پایین می‎نشینیم، پس در این 600متر 5 خانواده زندگی می‎‎کنند.

* آقای دکتر چقدر احتمال می‎‎دهید مجبور شوید که تا چند وقت دیگر آنجا را ترک کنید و در پاستور ساکن شوید؟

من نمی‎دانم که کجا باید ساکن بشویم، اما بنده احساس مسئولیت کردم که در زمانی که ما با شرایط پیچیده خارجی و مشکلات داخلی مواجه هستیم، حتما یک دولت قوی و مقتدر باید بیاید. بنده در خودم این ظرفیت را می‎‎بینم که ان‎شاءالله یک دولت قوی و مقتدر تشکیل بدهم و وزرای بنده و افرادی که مسئولیت قسمت‎‎‎های مختلف اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را دارند، آدم‎‎های قوی و شناخته‎شده‎ای باشند که بتوانند از عهده این کار مهم بر بیایند و  کار حتما به دست کاردان سپرده بشود.

کار اصلی بنده به‎عنوان مدیر هیئت دولت، اگر انتخاب شدم، هماهنگی و مدیریت و استفاده از هر شخص کاردان است. تعهد و تدین جزء لاینفک کسانی است که ما به‎کار می‎‎گیریم. کاردانی و تعهد هردو باید با هم جمع شوند. بنده معتقدم که هر وزیری باید در حوزه کاری خودش اختیارات ریاست‎جمهوری را داشته باشد و رئیس‎جمهوری نظارت بر کار او بکند. مدیریت من در وزارت خارجه در طی آن 16سال هم همین بود. به معاونان اختیارات می‎‎دادیم؛ در حد یک وزیر کار می‎کردند و حتی در کمیسیون‎‎‎ها هم شرکت می‎‎کردند.

* این روز‎ها وزرا آزادی عمل زیادی ندارند. شما چنین اختیاراتی در زمان وزارتتان داشته‎اید؟

بله که داشتم. علی‎الخصوص با توجه به اینکه بنده با تأکید رهبری زمان وزیرخارجه بودم و اگر آن تأکید نبود، شاید در دور دوم کابینه آقای مهندس موسوی دیگر وزیرخارجه نبودم. اختیار کامل داشتم و بر اساس مصالح کشور کار‎‎ها را با حضرت امام و سران سه قوه و دولت هماهنگ می‎‎کردم.

* گویا در این دوره بسیار جدی‎تر از انتخابات 84 هستید...

بله، علتش این است که از یک سو بنده احساس کردم تشتتی در میان اصول‎گرایان وجود دارد و دیگر اینکه میدان آینده، فقط میدان اصول‎گرایان نیست، همه به میدان می‎آیند، چه اصول‎گرایان سابق و چه به اصطلاح اصلاح‎طلبان. اگر معتقدیم که رشته کار باید در دست اصول‎گرایان باشد، اولین شرط این است که از تفرق جلوگیری کنیم.

عد‎ه‎ای می‎گویند که ما سیاسی نیستیم؛ اما بدانید همین کسانی که این حرف را می‎زنند سیاسی‎تر از دیگران هستند. سیاسی‎بودن منفی نیست. اصلا سیاست یعنی تدبیر امور در خانه، شهر یا کشور. آیا ممکن است کسی شهروند این کشور باشد اما بگوید من حاضر نیستم به سهم خودم در اداره این کشور سهمی داشته باشم؟ معنی این تفکر این است که دیگران برای شما تصمیم بگیرند.

کسانی که می‎گویند «من سیاسی نیستم» به معنای عمیق این حرف فکر نکرده‎اند. می‎گویند من سیاسی نیستم اما حرف سیاسی می‎زنند! چرا برخی این شعار را می‎دهند؟ چون از زمان مشروطه تا امروز افرادی که عضو گروه‎های مارک‎دار سیاسی بوده‎اند، حرفی زده‎اند اما طور دیگری عمل کرده‎اند. برخی از آن‎ها احزاب خلق‎الساعه‎ای را تشکیل داده‎اند که مدتی بعد منحل شده است. برخی - مثل حزب توده – می‎خواستند وابستگی حزبی را جایگزین وابستگی اعتقادی کنند. طبیعی است که کسی نمی‎خواهد به این معنا سیاسی باشد. اما مگر ممکن است اسلام بدون سیاست باشد؟ پیامبر (صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) سیاست داشت و حاکم مدینه بود.

امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) هم بر جامعه اسلامی حکومت کرد. اساس این دین بر همین اصل است که در سیاست دخالت کند. ما معتقدیم که سیاست بخشی از دین ماست.

مگر اصلاح‎طلبی واژه بدی است؟ اصلاح امور بسیار خوب است؛ اما عد‎ه‎ای این را تابلو کردند، هر کاری خواستند انجام دادند و حتی غیراصلاحی عمل کردند. کاری که کردند، اصلاح نبود، اگر نگوییم افساد بود. ویترین و مارکشان اصلاح‎طلبی بود، اما در جایی که صلاح می‎‎دیدند کار دیگری انجام دهند آن کار را انجام می‎‎دادند. بنابراین اصلاح‎طلبی را بدنام کردند. همین‎طور ممکن است برخی با افراط‎گرایی بگویند اصول‎گرای واقعی ما هستیم که حرف افراطی می‎زنیم یا افراطی عمل می‎‎کنیم؛ درحالی‎که این‎گونه نیست.

اصول‎گرایی واقعی یعنی پایبندی به اصول حاکم بر این نظام. هر کس به این مبانی پایبند باشد اصول‎گراست و اصلاً هم اختصاصی و انحصاری یک گروه خاص نیست. ازاین‎رو ما دیدیم که با این تفرق ممکن است حکومت آینده در دست کسانی باشد که بعضا در اعتقاد عملی آن‎ها به مبانی نظام ابهاماتی وجود دارد و البته نمی‎شود اختیار کشور را به دست چنین افرادی سپرد. از این‎رو بنده پیشنهاد کردم که این ائتلاف تشکیل شود. جناب آقای قالیباف قبول کردند، جناب آقای دکتر حدادعادل هم قبول کردند. از آن به بعد هم این ائتلاف تشکیل شد و پیش رفت.

* آقای دکتر، شما 16سال سابقه وزارت خارجه دارید. الان هم در فضای جامعه مباحث مختلفی مثل هولوکاست و نیز تحریم ها در رابطه با سیاست خارجه مطرح شده است، رویکرد شما در این مسائل چیست؟

مذاکرات مربوط به انرژی هسته‎ای را باید مدبرانه هدایت کرد باید با دنیا سخن گفت؛ سخنی که دنیا بفهمد ما چه می‎‎گوییم. با دنیا باید به زبان بین‎المللی و بنابر ایجاد یک رابطه مناسب و درست و سازنده و با احترام متقابل به حقوق برابر و حفظ حقوق هسته‎ای سخن گفت. می‎‎شود تلاش کرد و اعتماد طرف‎‎‎های مقابل را جلب کرد.

باید به‎قول و قرار‎‎هایی که با کشور‎‎های دیگر می‎‎گذاریم پایبند باشیم. ببینید، باید به سه عامل عزت، حکمت و مصلحت توجه کنیم. عزت یعنی به‎هیچ‎وجه از حقوق ملی، منافع ملی و ارزش‎‎‎های جمهوری اسلامی کوتاه نیاییم. حکمت یعنی تدبیر؛ اعلا درجه تدبیر همان حکمت است. مصلحت یعنی اگر کلمه‎ای که می‎گوییم برای مملکت هزینه برمی‎‎دارد بدون اینکه فاید‎‎ه‎ای داشته باشد، آن کلام را نگوییم. سخن‎گفتن یک آدم مسئول، مسئولیت‎زاست.

کشور‎‎های جهان روی کلمات ما مسئولان حساب می‎‎کنند. هرچه مسئولیت مسئول بالاتر باشد، آثارش بیشتر است. اگر آدم حساب‎شده حرف بزند، به مصلحت کشور است و اگر بی‎حساب حرف بزند به ضرر کشور است. این نکات، نکات مهمی است. درعین‎حال باید عرض بکنم، اگر ان‎شاءالله بنده انتخاب بشوم و دولت را تشکیل بدهم، مذاکرات هسته‎ای را ان‎شاءالله با حفظ حقوق هسته‎ای، یعنی استفاده صلح‎آمیز از انرژی هسته‎ای به نتیجه‎خواهم رساند و تلاش خواهم کرد که تحریم‎‎‎ها را کم کنیم.

* رویکرد کنونی آقای سعید جلیلی را قبول دارید؟

من به افراد کاری ندارم. ببینید مذاکرات هسته‎ای مدبرانه‎ هدایت شده است و الهام‎گرفته از رهنمود‎‎های مقام معظم رهبری است. مسئولیت اصلی تصمیم‎گیری در مسائل اساسی حکومت از جمله سیاست خارجی برعهده حضرت ایشان است. ما چرا نباید بتوانیم با کشور‎‎های دیگر سخن بگوییم؟ چرا نباید تدبیر بکنیم که چگونه سخن بگوییم؟ معلوم است که هیچ شغل و سمتی در حوزه حکومتی حساس‎تر از کار سیاست خارجی و حرکت‎‎‎های بین‎المللی نیست. ما به افراد باتجربه و آشنا به فنون مذاکره برای رسیدن به نتایجی که به‎نفع کشور باشد نیاز داریم.

آقای دکتر، در این چند وقت گذشته چندین نقل قول مختلف از زبان شما در رابطه با آقای هاشمی مطرح شده بود.

* رویکرد شما درباره آقای هاشمی چیست؟

بنده شما را ارجاع می‎‎دهم به دیگر سخنرانی‎ها و مصاحبه‎هایم. آنجا توضیح کامل داده‎ام.

* چرا شما گفته‎اید، نظر جامعتین هم جداگانه مطرح بشود؟

در  ائتلاف، مبنای مشروعیت، مقبولیت و کارآمدی است. مشروعیت در نظام جمهوری اسلامی در درجه اول از رهبری نشأت می‎‎گیرد. مقام معظم رهبری مصلحت نمی‎داند در تعیین افراد دخالت بکند و کاملا حکیمانه در این جهت حرکت می‎‎کند. ما باید به علما، بزرگان، مراجع و مجتهدین و کسانی که حامی انقلاب‎اند تکیه کنیم.

بنابراین سخنان و تصمیم‎های جامعتین که تبلور روحانیت کشور هستند در کنار علمای بلاد و مراجع تقلید برای ما بسیار تعیین‎کننده است   لذا اگر جامعتین، جامعه مدرسین و جامعه روحانیت، در رابطه با ریاست‎جمهوری به تصمیم مشترکی برسند کاملا مطاع است و من از آن تبعیت می‎‎کنم. بخشی از رأی مردم تحت تأثیر شرایط عمومی کشور است.

بالاخره مردم مشورت می‎کنند. تبلیغات هم مؤثر است؛ اما نه چندان. چه بسیار افرادی که در دوره‎های گذشته کشور را با اعلامیه و پلاکارد پر کرده‎اند، اما رأی نیاورده‎اند. ما افرادی را داشتیم که در انتخاباتی که 27میلیون نفر شرکت کردند، کمتر از یک میلیون رأی آوردند؛ در حالی‎که بسیار بیشتر از دیگران هزینه کرده بودند. مردم ما بسیار هوشیار هستند؛ درعین‎حال هم ممکن است بگویند چرا من به فلانی رأی دادم، اما آن فرد طور دیگری شد. برخی در ابتدا خود را به یک شکل نشان می‎‎دهند اما طور دیگری از آب درمی‎آیند.

وقتی انسان هنوز قدرت ندارد به یک شکل عمل می‎کند و زمانی که قدرت پیدا کرد ممکن است طور دیگری عمل کند. مولانا می‎فرماید: «نفست اژدرهاست، او کی مرده است؟ از غم بی آلتی افسرده است» می‎‎گوید نفس انسان یک اژد‎ها نیست، بلکه چندین اژد‎های متعدد است. اژد‎ها به مار بزرگ اطلاق می‎‎شود. زمانی که سرما شدید باشد همه فکر می‎کنند که مار مرده است؛ ازاین‎رو می‎گویند کسی که مار را از سرما نجات می‎‎دهد و در آستین خود نگه می‎دارد، عاقبت گرفتار می‎‎شود.

* مؤسس و پیشنهاد‎دهنده این ائتلاف شما بودید؟

همین‎طور است. تمام صحبت‎های من با آقای قالیباف تا زمان به‎نتیجه‎رسیدن آن فقط یک ربع طول کشید. آقای حداد هم همین‎طور. در مجموع شاید 30دقیقه به طول انجامید تا ائتلاف شکل گرفت.

* فکر نمی‎کنید استفاده از نظر جامعتین با اینکه خروجی براساس نظرسنجی باشد کمی تفاوتی دارد؟

نه، ببینید نظرسنجی عامل مهمی است. اما اگر قرار باشد فقط به ‎نظرسنجی اکتفا بکنیم، در بین کسانی که مورد نظرسنجی قرارگرفتند افرادی هم هستند که آن مشروعیت را ندارند ولی درصد آرایشان بالاتر است، شما به همان اکتفا می‎‎کنید؟

* اگر خروجی نظرسنجی با خروجی جامعتین متفاوت باشد، خروجی ائتلاف هم دوتا می‎‎شود؟

یک عامل تعیین‎کننده نظرسنجی است. عامل تعیین‎کننده دیگر تصمیم جامعتین است؛ و لذا  هر دو عامل، باید لحاظ بشود. درنهایت جامعتین هم که تصمیم‎گیری میکند، نمی‎آید روی آدمی تصمیم‎گیری کند که درصد پایینی از مردم به او رأی می‎‎دهند و از قبل شکستش معلوم است.

* منظورتان همین سه نفر است؟

بله، حالا این سه نفر یا یک نفر چهارم. مگر ما از ابتدا نگفتیم؟ این را گفتیم و تکرار کردیم که اگر اصول‎گرایان به یک نفر چهارمی رسیدند غیر از ما سه نفر، ما قبول داریم. این را همه گفتیم و بار‎‎ها هم تکرار کردیم. پس این سه نفر دور هم جمع نشدند که بین خودشان قدرت تقسیم کنند بلکه جمع شدند که هسته اولیه بشوند برای هماهنگ‎کردن اصول‎گرایان.

به این دلیل بنده با آقای مهندس باهنر، آقای آل اسحاق، آقای پورمحمدی، آقای عسگراولادی و افراد مختلف صحبت کردم که سعی کنیم همه با هم باشیم.

* 10درصد رأی هم گذاشتید برای کف نظرسنجی. اما برخی از این آقایانی که اسم بردید، 10درصد هم رای ندارند.

نه، اینگونه نیست؛ گفتیم که اون کسانی آن رأی کمتری دارند اصلا مطرح نیستند. الان هستند کسانی که درصد رأی بالاتری دارند مشروعیت هم دارند و جزء سه نفر هم نیستند، خب باید نظر آن‎‎ها هم جلب شود.

* آیا ممکن است با همان مبنای انتخاب کاندیدای نهایی براساس نظر افکار عمومی، هر سه نامزد در انتخابات ثبت‎نام کنند؟

هنوز مشخص نیست. باید ببینیم شرایط چگونه پیش می‎‎رود.

* ممکن است این مورد هم از پیشنهادهای شما باشد؟

اتفاقا همین هم می‎تواند یک تاکتیک باشد. اگر با هم مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که هر سه با هم ثبت‎نام کنیم، این کار را انجام می‎دهیم. بستگی به شرایط دارد.

* یکی از موضوعاتی که درباره ائتلاف مطرح شد این بود که امور سیاسی زیر نظر شما، امور فرهنگی زیر نظر آقای دکترحدادعادل و امور اقتصادی و اجرایی زیر نظر آقای‎ دکترقالیباف باشد. این مسئله در عمل چگونه خود را نشان خواهد داد؟

این تقسیم کار براساس تجربیات ماست. به‎دلیل مسئولیت‎هایی که در گذشته و حال داشته‎ام، یکی از گرایش‎های ذهنی عملکرد و تفکر بنده را گرایش سیاسی می‎‎دانند. من تقریبا 32 سال است که کار سیاسی می‎‎کنم یا در سمت وزارت‎خارجه یا در سمت مشاور مقام‎معظم‎رهبری در امور بین‎الملل.

باتوجه به این تجربیات، کار سیاسی و کار‎های سیاسی- بین‎المللی را به من می‎سپارند. فردی مثل آقای دکتر قالیباف که در شهرداری حضور داشته و کار اجرایی انجام داده است یا فردی مثل آقای دکتر حدادعادل که سال‎ها در عرصه فرهنگ کار کرده، کاملا طبیعی است که در جایگاه خود قرار بگیرند. اما این‎ها فقط مربوط به زمان حال است؛ دولت ائتلاف می‎خواهد برنامه ارائه دهد و باید برنامه‎نویسی‎اش تخصصی باشد.

* این تقسیم کار برای بعد از ریاست‎جمهوری نیست؟

نه،این برای آن است که برنامه دولت آینده تدوین شود.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
پربیننده ها