به گزارش تسنیم، علیاکبر ولایتی از شخصیتهای سیاسی کهنهکار و باسابقه کشورمان، پس از ریاست دستگاه دیپلماسی خارجی کشورمان در وزارت امور خارجه در دو دولت آیتالله هاشمی رفسنجانی، از سال 1376 در کسوت مشاورت امور بینالملل رهبر معظم انقلاب مشغول فعالیت است و از این روی شاید بیش از دیگران در جریان تدابیر ایشان در این عرصه باشد.
علی اکبر ولایتی که مشاورت امام خامنهای را بزرگترین و بهترین سمتش در تمام عمر سیاسی خود میداند، در مصاحبه خود نکات جالبی را از توجه جدی مقام معظم رهبری به امر بیداری اسلامی، حتی سالها پیش از وقوع انقلاب اسلامی، یادآوری کرده و درباره جلسات متعدد ایشان چه در دوران ریاستجمهوری و چه پس از آن برای افشاندن این بذر مقدس در سرزمینهای اسلامی سخنان جالب و جدیدی را بیان میکند.
ولایتی هدایتهای رهبر معظم انقلاب در مذاکرات اجرای قطعنامه 598 را یکی از شاهکارهای ایشان عنوان کرده و میگوید که تاثیرات دستیابی ایران به حقوق خود بر اساس قطعنامه 598 که در مذاکراتی طولانی و طاقتفرسا و با هدایتهای رهبر معظم انقلاب صورت گرفت، تاثیرات فوق العادهای را در عرصه بینالملل برای ایران رقم زد. ولایتی در توضیح بیشتر اهمیت این دستاوردها، به مروری بر تاریخچه مذاکرات تاریخی ایرانیان درباره اروند رود میپردازد که بسیار جالب است.
آنچه در ذیل میآید متن کامل گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری تسنیم با علیاکبر ولایتی مشاور رهبر معظم انقلاب در امور بینالملل است.
* تسنیم: آقای دکتر، حضرتعالی از سویی به واسطه تجربه و تخصصی که در عرصه سیاستخارجی دارید و از سوی دیگر به واسطه کسوت مشاورت رهبر معظم انقلاب و همچنین به واسطه مسئولیتتان در دبیرخانه بیداری اسلامی، شاید بیشتر از خیلی افراد در جریان تدابیر امام خامنهای در عرصه بینالملل باشید. رویکرد ایشان در عرصه سیاستخارجی و تخصص ایشان چگونه است؟
ولایتی: بسم الله الرحمن الرحیم. مقام معظم رهبری یک تجربه طولانی در صحنه بین المللی و جهان اسلام دارد. قبل از انقلاب فعالیتهایی که حضرت آقا داشتند کاملا قابل توجه بوده است. مثلاً برخی از کتابهای سید قطب را ترجمه کردهاند و یا در رابطه با نقش مسلمانان در آزادی هند کتاب ترجمه کردهاند. این نمونهها نشان دهنده بینش وسیع ایشان در رابطه با مسائل جهان اسلام است که فقط به ایران اکتفا نکردهاند، بلکه به نقاط دیگر جهان اسلام و تحولات آنجا نیز توجه کرده بودند.
به عبارت دیگر، جهانبینی ایشان در رابطه با مبارزات اسلامی، ضد استکباری، ضد استعماری و ضد استبدادی، وسعتی بیش از مرزهای ایران بلکه به وسعت جهان اسلام داشت. با یک چنین بینش و عقبه فکری و سیاسی وقتی مسئولیت ریاست جمهوری را به عهده گرفتند طبیعتاً با دقت نظر بیشتری مسائل جهانی و سیاسی و بین المللی بررسی میکردند و نظر میدادند.
من در آن دوره 16 ساله وزارت خارجه، چه 8 سال اول در زمان رهبری حضرت امام (ره) که حضرت آقا رئیس جمهور بودند و چه 8 سال دوم که ایشان رهبری را به عهده داشتند، این توفیق را داشتهام که مستقیم با مقام معظم رهبری کار میکردیم و از دیدگاههای بسیار راهگشای ایشان در کار روابط خارجی بهرهمند میشدیم. این سعه صدر و وسعت دید در مسائل خارجی و بینالمللی این امکان را برای ایشان فراهم کرده تا با واقعبینی بیشتری مسائل بینالمللی و جهان اسلامی را مورد مطالعه قرار بدهند و رهنمودهایی که در این زمینه داشتند از پختگی بسیار خوبی برخوردار بود.
هرچه زمان گذشته، چه دوره 8 ساله ریاست جمهوری ایشان و چه دوره 25 ساله رهبری حضرت آقا، با تجربههای گرانسنگ و عمیق ایشان در این زمینه و تصمیماتی که گرفتهاند از پختگی بسیار خوبی برخوردار بوده است و این اعتراف دوست و دشمن است. خارجیها هم به این دید عمیق و دقیق حضرت آقا اعتراف دارند، لذا هر مسئله مهم خارجی که مطرح میشود اعم از موضوع هستهای یا مسائل مربوط به فلسطین، مسائل مربوط به عرصه بین المللی، موضوعات مربوط به حقوق بشر، مبارزه با تروریسم و چیزهایی از این قبیل، دیدگاه ایشان و نظراتی که میفرمایند کاملا مورد دقت تحلیلگران سیاسی جهان قرار میگیرد و به آن اهمیت والایی داده میشود تا اگر میخواهند تحلیل کنند که ایران در آینده چه میخواهد بکند و سیاستهای خارجی و بینالمللی ایران را پیشبینی کنند، نگاه میکنند به اینکه حضرت آقا در اظهاراتشان چه می فرمایند. چه در دیدار با خارجیها و چه در گفتارهای عمومی. این شناختی است که بنده به اجمال از ویژگیها و شخصیت مقام معظم رهبری در رابطه بامسائل خارجی دارم.
*تسنیم: یکی ازخصلتهایی که در مورد رهبر معظم انقلاب معمولاً مطرح می شود، مشورتپذیری ایشان است.
ولایتی: این خواسته جدی ایشان از مشاورینشان و متخصصین در امور مختلف است. در حوزهای که بنده افتخار این را دارم که مطالبی را خدمت مقام معظم رهبری عرض میکنم، چه شفاهی و چه مکتوب، کاملا تصمیمگیریهای ایشان بر اساس شناخت همه جانبه پس از مشورت با صاحبنظران است که یک منطقی پشت آن است. یعنی ایشان در جمع خواص یا تصمیمگیران و مسئولین منطق خودشان را در اظهارنظرها بیان میکنند و اگر کسی نظری بدهد که کاملا معلوم باشد منطقی است، حضرت آقا حتما با توجه به آن دیدگاه منطقی تصمیم میگیرد.
تا آنجا که مربوط به حوزه کاری بنده میشود، در گذشته بیشتر سیاست خارجی بود و الان با توجه به اینکه در مرکز تحقیقات و بررسیهای استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، درباره مسائل مختلف حکومتی که پشتوانه تصمیمگیریهای سیاستهای کلی و اساسی نظام در تشخیص مصلحت نظام است، ورود میکنیم.
تشخیص مصلحت نظام هم یک مرکزیتی دارد و دو بال الحاقی دارد که یکی دبیرخانه است و دیگری مرکز تحقیقات استراتژیک است. تا آنجا که مربوط به ما میشود وظیفه ی ما این است که با کارهای تحقیقاتی و پژوهشی، تصمیماتی که قرار است در این حوزهها گرفته شود، تصمیماتی پخته و کامل باشد. این تصمیمات سپس خدمت مقام معظم رهبری تقدیم میشود تا ایشان براساس آن راجع به سیاستهای کلی و مسائل اساسی حکومت تصمیم بگیرند. بنده در این حوزه که تازه ورود کردم، این تجربه مکرر بنده است که اگر یک پیشنهادی منطقی باشد حتما مورد توجه و قبول ایشان قرار میگیرد. ممکن است ایشان یک نظر اولیهای داشته باشند ولی پس از مشورت به نتیجهای متفاوت از نظر اولیه برسند، حتماً به این نتیجه نهایی پس از مشورت عمل میکنند.
تسنیم: آقای دکتر، در دوره ای که امام خامنهای رهبری انقلاب را برعهده داشتهاند، به نظر شما حساس ترین مسائل بینالمللی ما کدام بودند و چه تدابیری درباره آنها اتخاذ شد؟
-ولایتی: قطعنامه در زمان حضرت امام در سال 67 پذیرفته شد و پس از حدود کمتر از یک سال بعد از قطعنامه، امام (ره) از دنیا رفتند. مذاکرات از زمان پذیرش قطعنامه در زمان حضور امام خمینی (ره) شروع شد و تا رحلت امام نیز ادامه داشت و بقیه آن نیز در زمان رهبری حضرت آقا بود. جنگ حدود 8 سال و گفتوگوهای صلح نیز 2 سال بود که جمعا 10 سال به درازا کشید.
خود جنگ یک دیپلماسی داشت، یعنی ما در همه فعالیتهایی که در وزارت امور خارجه در آن زمان داشتیم بر اساس اولویتبندی، موضوع اول ما موضوع جنگ بود. پس بیش از نیمی از دوره مذاکرات در زمان رهبری حضرت آقا بود. بدون تردید سختترین و پیچیدهترین و حساسترین فعالیت سیاسی و گفتوگوهای سیاسی و بینالمللی که ما داشتیم به مذاکرات ایران و عراق مربوط بود و مذاکرات جامعی بود که خیلی چیزها را در بر میگرفت.
اولین مطلب آن موضوع تمامیت ارضی کشور بود. یعنی آن زمانی که ما مذاکره را شروع کردیم تا آخر مذاکرات که به نقطه مثبت و خوبی رسیدیم، بخشی از خاک ایران در اشغال نیروهای عراقی بود، یعنی اینطور نبود که ما تا آتش بس را پذیرفتیم عراقیها به سر مرزهای بینالمللیشان رفته باشند. بله قرار بود همه سر مرزهای بین المللی بروند ولی عراقی ها نرفتند و منتظر بودند که این مذاکرات به جایی برسد؛ بنابراین بسیار در مذاکرات کارشکنی میکردند و خیلی سرسختی در قبول منطق نشان میدادند. ایستادن در برابر چنین زیادهخواهی در حالی بود که بخشی از خاک ما در اشغال عراق بود و جنگ هم متوقف شده بود و دهها هزار نفر اسیر در دست عراقیها داشتیم و از آن طرف هم دهها هزار عراقی در دست ما اسیر بودند.
خود این اُسرا مسئله مهمی بود و در واقع میلیونها نفر در کشور منتظر خلاصی اسرا بودند، زیرا هر اسیری 30-40 نفری وابسته سببی و نسبی دارد و همه اینها منتظر بودند تا ببینند اسیرشان کی آزاد میشود. اُسرایی که آزاد شدند به من گفتند که ما آن موقع چشممان به تلویزیون بود تا ببینیم نتیجه مذاکرات چه میشود و ما کی آزاد میشویم. در چنین وضیعیتی فشار روحی زیادی بر ما وارد میکرد.
یک موضوع هم اشغال خاک ما توسط نیروهای عراقی و حفظ تمامیت ارضی در قضیه اروند رود بود. مرز خشکی بر اساس قرارداد قسطنطنیه در سال 1913 و پروتکل الحاقی 1914 برای زمانی که هنوز عثمانی سرپا بود، قبل از جنگ اول جهانی، معلوم بود. اما مهم مرز آبی اروندرود بود که بر اساس قرارداد 1975 بااید خط القعر باشد، یعنی عمیقترین نقاط رودخانه را با یک خط فرضی به هم وصل کنید، مرز ما و عراق میشود ولی عراقیها زیر بار نمیرفتند، در حالی که 8 سال جنگ ظاهرا به خاطر همین بود. یعنی صدام قراداد 75 را پاره کرد و گفت کل اروند رود مال ماست و جنگ شروع شد و ما صدها هزار نفر شهید و مجروح و آزاده داشتیم و این همه خسارت دیدیم.
حالا جنگ هم متوقف شده و در مذاکره باید حقوق ملت ایران را که بابت آن این همه ایثار کردند، زحمت کشیدند و شهید دادند، باید نگه میداشتیم و هدایت این توسط مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری و در زمان رهبری بود. کار آسانی نبود و بنده هم به عنوان مسئول مذاکرات همه جور توقع و فشار از داخل و خارج رویمان بود.
هدایت این کار، کار سختی است، جزء سختترین و حساسترین مذاکرات بینالمللی مابین دو کشور تاریخ سیاسی ایران بود. این مذاکرات «ارزروم(ارزنةالروم)» که بین میرزا تقیخان امیرکبیر و طرف عثمانی بود، حدود سه سال طول کشید و معروف بود به اینکه مذاکرات سختی بود و میرزا تقیخان خیلی تلاش کرد که حقوق ایران حفظ شود. این مذاکرات با توجه به آثار بینالمللی، اگر نگوییم از مذاکرات «ارزروم» مهمتر بود، به لحاظ آثار و تبعاتی که مثبت یا منفی میتوانست داشته باشد، اگر ما درست عمل میکردیم یا نادرست عمل میکردیم، ابعاد آن خیلی گستردهتر از مذاکرات «ارزروم» بود.
مذاکرات «ارزروم» بین ایران وعثمانی بود، این بود که مرز ایران و عثمانی بالاخره کجاست؟ بر اساس آن مثلاً سلیمانیه که جزء قلمرو ایران بود، جزو عراق شد. خرمشهر جزء ایران شد و اروند رود هم مرز مشترک بود. بعد در زمان رضا شاه در سال 1316 چنین خیانتی در پیمان سعد آباد شد که نوری سعید که نخست وزیر عراق بود به ایران آمد و کل اروندرود را برای عراق گرفت.
حالا این رضا شاه بالاخره یک قلدر نظامی بود اما شعور این چیزها را داشت و نوری سعید آدمِ محیل و مثل روباه بود. مثل اینکه چون نژاداً عثمانی بود ترکی صحبت میکرد و نخست وزیر فیصل عراق بود، رضا شاه پرسید که این اروند رود چه چیزی دارد؟ گفت که چیز خاصی نیست؛ بیر ایکی اوچ دورت کیلومتردی؛ یعنی یک، دو، سه، چهار کیلومتر. رضا شاه هم گفت که عیب ندارد، برای شما باشد!! موقعی که یک آدم قزاق بیسواد و قلدر بر یک کشور حاکم میشود نتیجهاش میشود از دست دادن رودخانهای که این همه اهمیت برای ما دارد. از زمانی که این پیمان سعد آباد در سال 1316 بین ایران و عراق بسته شد و اروند رود را به آنها داد و زحمات امیر کبیر را به باد داد، هر کشتی و قایق ایرانی که میخواست تردد کند باید پرچم عراق را نصب میکرد. خب ننگی از این بالاتر میشد؟!!
آنهایی که طرفدار رضا شاه بودند میگفتند که این کار ایران را مقتدر کرده است!(خنده) رضا شاه اینطور کشور را اداره میکرد که نخست وزیر کشور همسایه به او میگوید که یکی دو سه چهار کیلومتر بیشتر نیست. اصلا از کسی نپرسید این چیست! درحالی که طول این رودخانه چیزی حدود 96کیلومتر است و در بعضی قسمتها عرضش چند کیلومتر است و خط و قعر آن را حساب کنید، یعنی 96 کیلومتر را مثلا متوسط در یک کیلومتر ضرب کنید؛ می شود 96 کیلومتر مربع، یعنی نزدیک صد کیلومتر مربع مرز آبی.
برای آنکه اهمیتش را بدانید میگویم. در زمانی که حسامالسلطنه عموی ناصرالدین شاه، هرات را که مال ایران بود را تصرف کرد و یکی از کارهای مهم او بود؛ آدم شجاعی بود. انگلیسها از خلیج فارس با کشتیهای جنگیشان وارد اروندرود شدند و تا نزدیکیهای اهواز آمدند، یعنی اگر کسی به این رودخانه مسلط باشد میتواند به عمق خوزستان نفوذ پیدا کند، آنقدر اهمیت استراتِژیک دارد، بعد این را رضاشاه به عراق داد!
این موضوع اصلی ما بود که با هدایت اصلی و عالی مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری جناب آقای هاشمی رفسنجانی با حمایت دولت و شخص جناب آقای هاشمی٬ این مذاکرات به جای خوبی رسید و ما حداقل نزد ملت سرشکسته نشدیم که خون این همه شهید و مجروح و فداکاری و ایثار به لطف خداوند هدر نرفت.
این را به شما عرض کنم که در تاریخ ایران ما از شاه طهماسب صفوی تا این مذاکرات٬ با همسایه غربی خودمان که زمانی عثمانیها بودند و آخرین آنها با حکومت بعث عراق ، 25 جنگ و 11 مذاکره صلح داشتیم. هیچ یک از مذاکراتی که ما داشتیم و منجر به قرارداد شد؛ قرارداد آماسیه و قرارداد قصر شیرین و ...؛ اولین قرارداد٬ آماسیه بود در زمان شاه طهماسب صفوی بود، یعنی این مرز انقدر حساس است که 25 جنگ و 11 مذاکره صلح صورت میگیرد ولی هیچکدام از آنها ابعاد و تأثیراتش در منطقه و جهان و اثرگذاری متقابل صحنه بینالمللی منطقه بر روی مذاکرات و این مذاکرات در منطقه و صحنه بینالمللی٬ به این گستردگی نبود و اینقدر سختی و حساسیت نداشت.
* تسنیم: بسیار عالی، در صحبت هایی که قبلا در بحث بیداری اسلامی داشتید فرموده بودید که حضرت آقا در همان ایام ریاست جمهوریشان و حتی قبل آن و همچنین در دوره رهبری ارتباطات خیلی نزدیک با نهضتهای ناب اسلامی در کشورهای اطراف داشتند.
-ولایتی: اصلا! این جور کارها در کشور با رهبری ایشان انجام میشد، چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان رهبری، به دلیل اعتقاد عمیقی که ایشان به کار با نهضتهای اسلامی و آزادی بخش داشتند و دارند.
* تسنیم: در کدام کشورها؟
- ولایتی: عرض میکنم. ببینید یک بخش بسیار زیادی از این فعالیتها مربوط بود به افغانستان. بنده شاهدم که بدون اغراق، مقام معظم رهبری شاید بیش از 100 ساعت در دهها جلسه در طول مبارزه مجاهدین افغانی با روسها٬ کمونیستها و با آنهایی که کشور را اشغال کرده بودند٬ برای گفتوگو با این مجاهدین یا در رابطه با افغانستان وقت گذاشتند و جلسات طولانی و بعضاً سخت و نفسگیری داشتند.
گاهی جلسات حضرت آقا در زمان ریاست جمهوری با رؤسای نهضتهای مجاهد افغانستان در اینجا چند ساعت متوالی، مثلا 4 ساعت، طول میکشید و مثلاً در رابطه با مجلس اعلای اسلامی، اصلا تشکیل مجلس اعلا در اینجا با حمایت و تدبیر ایشان برای ساماندهی مجاهدین عراقی بود، برای اینکه بتوانند با حاکمیت بعث و دیکتاتوری صدام مقابله کنند. همچنین کاری که ایشان با حذبالدعوه و دیگر گروههای مسلمان مبارز عربی و کردی در عراق داشتند.
* تسنیم:که الان ما محصول آن را می بینیم.
-ولایتی:بله! و این همتی که حضرت آقا در رابطه با کار مجاهدین مسلمانی که در جهت رهایی امت اسلامی و در مقابله با استبداد و صهیونیست و استعمار انجام دادند٬ داشتند زیربنای همه این مجاهدتهایی بود که الان به پیروزی رسیده است.
در رابطه با شکلگیری حزب الله در لبنان و مقاومت اسلامی و اتحاد مبارزین بین امل و حزبالله و فلسطینیها و تلاش در جهت وفاق بین مجاهدین افغانی، افرادی از خارج اینها تحریک میکردند که گاهی بین امل و حزب الله یا بین امل و فلسطینیها درگیری میشد. اردوگاه رشیدیه در جنوب لبنان چند ماه در محاصره بود و وضعیت فلسطینیها بسیار بد بود ولی با تدابیری که انجام شد بین امل و فلسطینیها صلح برقرار شد.
بین امل و حزبالله که دو گروه شیعه مبارز بودند، جنگ بود و کمکهایی که ایران کرد باعث شد به وفاق انجامید. گروههای شیعه که در افغانستان میجنگیدند 11 گروه بود، گروه اهل سنت یک 4 گروه بودند و یک 7 گروه. در 7 گروه، 6 تای آنها از پشتوها بودند و یک گروه از تاجیکها که آن گروه جمعیت اسلامی به ریاست مرحوم ربانی بود.
گروه حزب اسلامی به ریاست حکمت یار بود٬ گروه حزب اسلامی به رهبری محمد نبی٬ گروه اسلامی به رهبری یونس خالص بود٬ گروه مجاهد به رهبری آقای گیلانی٬ گروه دیگری به ریاست آقای مجددی. گروه دیگری به ریاست مولوی منصور بود٬ گروه دیگری به ریاست امین وقاد٬ گروه دیگری نیز به ریاست مولوی موذن بود.
گروه های شیعه؛ گروه نصر بود به ریاست آقای مزاری٬ گروه پاسداران جهاد اسلامی بود به ریاست آقای زاهدی٬ گروه حرکت اسلامی به ریاست آقای آصف محسنی٬ گروهی به ریاست آقای بهشتی٬ گروهی به ریاست آقای محقق.
به هرحال ما با قریب به اتفاق این مجموعه گروهها، از سنی و شیعه٬ ارتباط داشتیم و حضرت آقا در زمان ریاست جمهوری ما را هدایت میکردند که بین اینها وفاق ایجاد شود ولی دشمنان و نفوذی هاباعث می شدند که بین اینها جنگ شود. یکی از کارهای بسیار مهم ایجاد وفاق بین اینها بود. یادم هست آن موقع حضرت آقا یک جلسه گذاشتند٬ حدود 11 گروه از گروههای شیعه دور یک میز توی ریاست جمهوری نشستند و شاید 4ساعت حضرت آقا وقت گذاشتند، برای اینکه بین اینها وفاق ایجاد کنند که نتیجه آن تلاشها تشکیل حزب وحدت اسلامی بود.
زمانی بود که گروه نصر و پاسداران جهاد و گروه حرکت اسلامی باهم میجنگیدند، هر سه شیعه بودند ولی همدیگر را میکشتند. تلاشها و کمک های ایران موثر شد در اینکه این مجاهدین افغانی بتوانند با کمک هم با کمونیست ها و اشغالگرها مبارزه کنند. همین کار در عراق و لبنان و دیگر نقاط جهان اسلام صورت گرفت.
بنابراین در سابقه قبل و بعد از انقلاب مقام معظم رهبری، چه در زمان مبارزه، چه در زمان ریاست جمهوری و چه در زمان رهبری همه حکایت از اهتمام جدی و همه جانبه ایشان برای شکلگیری این مجاهدتها بود که حالا ما میبینم که به ثمر نشسته و ایران به عنوان پرچمداری بیداری اسلامی حقیقی در منطقه همچنان این پیشروی و پیشگامی خود را حفظ کرده است.
میخواهم عرض کنم اینکه الان میبینید، محصول دهها سال است که بزرگانی و در راس همه آنها مقام معظم رهبری بودند، هیچ یک از بزرگان ما به اندازه ایشان اینطور از نزدیک و با دقت و با مراقبت از گروهها، چه سنی و چه شیعه و آنهایی که در جهت استبداد و صهیونیست و استعمار مبارزه میکردند٬ تلاش سازماندهی شده نکردهاند.
*تسنیم: در دوره رهبری امام خامنهای، در عرصه بین الملل بعضاً وضعیت بسیار بحرانی شد و حتی برخی از سیاسیون که شما احتمالاً میدانید منظورم چه کسانی هستند، دائماً تاکید میکردند که جنگ خواهد شد و آمریکا به ما حمله خواهد کرد. این مساله بخصوص بعد از ماجرای 11 سپتامبر و اعلام جنگهای صلیبی توسط بوش پسر، شدیدتر مطرح میشد. با این حال مقام معظم رهبری به گونه ای وضعیت را مدیریت کردند که نه به جنگ رسیدیم و نه اینکه سرسوزنی از مواضع خود عقبنشینی کردیم. این امر چگونه محقق شد؟
-ولایتی: اینکه ایشان به این آیه شریفه عمل میکردند "وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنینَ". در این سالهای طولانی که در خدمت ایشان بودیم هیچگاه بنده ندیدم که ایشان بابت این تهدیدهایی که علیه ایران میشود توسط امریکا و صهیونیستها، کوچکترین نشانی از نگرانی و دلشوره در ایشان باشد و یا اینکه این تهدیدها در ایشان موثر واقع شده باشد. این مهم است که امیر این کاروان خود با یک چنین صلابتی این کاروان را هدایت میکند و روحیه ایشان در روحیه دادن به مسئولان و مردم نقش بسیار اساسی در این مقاومت داشته است، برای اینکه اینها این ظرفیت را نشان دادهاند که میتوانند در مقابل این تجهیزات بایستند٬ حالا که این ظرفیت را دارند، برای چه بترسند.
منتهی کسی که پرچم در دست است و امیر کاروان است و مردم به ایشان نگاه میکنند، اگر ایشان با صلابت باشد مردم روحیه میگیرند و میایستند. آمریکا هرکاری که از دستش بر میآمد در جنگ 8 ساله کرد و بیش از این کاری از دستشان بر نمیآید٬ این سخن مکرر مقام معظم رهبری است که در اطمینان خاطر دادن به مسئولین و مردم گفتند که اگر اینها کار بیشتری از دستشان برمیآمد حتما دریغ نمیکردند.
مثلی است که نمیدانم چقدر درست است، ولی مَثَل هست. میگویند کسی که میزند تهدید نمیکند٬ کسی که تهدید میکند، نمی زند. خب زدند٬ مگر هواپیمای مسافربری ما را با بیش از 290 مسافر ننداختند و در کمال قساوت این جنایت را انجام دادند٬ مردم مگر جا زدند؟ مگر اینها سکوهای نفتی ما را نزدند؟ مگر ما را تحریم نکردند؟ مگر پول ما را بلوکه نکردند؟ هرکاری می توانستند انجام دادند. اگر کار دیگری نکردند، به این دلیل بود که نتوانستند. نه اینکه ملاحظهی ما را بکنند.آنها اصلاً از این نظام و این جمهوری اسلامی خوشحال نیستند. چرا باید خوشحال باشند؟ زمانی که این حکومت با 36 سال ایستادگی دربرابر آنها توانسته الگو و اسوهای برای جهان اسلام شود که همه نگاه میکنند و میگویند پس میشود مقابل آمریکا و صهیونیست ایستاد.
همین مثل زنده ایران پیش چشم مسلمانان بوده است که حزب الله روییده و اسرائیل را شکست داده است. همین بوده است که حکومت مردمی و انقلابی در عراق روی کار آمده است و جلوی همه تهدیدات منطقهای و بین المللی ایستاده است. همین بود که مردم سوریه در برابر یک جنگ بین المللی ایستادند. الگویشان ایران بود و ایران هم از آنها حمایت کرد؛ افغانستان هم همین طور.
استعمارگران و مستکبرین خوشحال نیستند از این که یک چنین الگویی هست. خود وجود جمهوری اسلامی ولو هیچ تهدیدی نکند برای منافع نامشروع استعمارگران و مستکبرین تهدید است. میگویند اینها سرپا ایستادند و به ما "نه" میگویند٬ اسرائیل را به رسمیت نمیشناسند٬ مخالف سازش در برابر اسرائیلاند٬٬ مخالف سازش دربرابر زیادهخواهیهای آمریکاییها هستند و در عین حال بسیاری از موارد هم پیش رفتهاند؛ در حوزه علمی٬ فناوری٬ دفاعی٬ امنیتی و سیاسی. حتما اگر بتوانند یک چنین الگوی زنده و مشخصی را از بین ببرند تا به دیگران بگویند هرکه جلوی ما بایستد دیر یا زود از پا میافتد ولو ایران باشد، بنابراین خوشنود نیستند.
تسنیم: بسیار ممنونیم از اینکه با وجود مشغله بسیار، این وقت را در اختیار ما قرار دادید. در پایان اگر خاطرهای الان در ذهنتان از حضرت آقا هست که فکر میکنید شنیدنش جالب باشد، بفرمایید.
ولایتی: یک خاطره از حضرت آقا در سفرشان به پاکستان در زمان ریاست جمهوریشان بود. سفر ایشان به پاکستان نمونهای بود که بنده با تجربه سیاسی که دارم در هیچ کجای عالم چنین چیزی سراغ ندارم که رئیس جمهور یک کشوری برود به یک کشور دیگری و در آن کشور غیر از مراسم استقبال رسمی که معمول است مردم عادی در حد صدها هزار نفر در خیابان به استقبال بیایند و کیلومترها دنبال ماشین حامل رئیس جمهور کشور ما که حضرت آیت الله خامنه ای بود، بدوند.
مردم از فرودگاه که نزدیک راولپندی است تا اسلام آباد که محل اقامت بود، یک فاصله طولانی شاید نزدیک 15-20 کیلومتر باشد٬ صف بسته بودند و بعد که ماشین از بین اینها عبور میکرد اینها دنبال اتومبیل میدویدند. این فاصله طولانی را صدها هزار نفر به استقبال آمده بودند و آقای ضیاءالحق که در آن زمان رئیس جمهور بود در اتومبیل کنار حضرت آقا نشسته بود، او رئیس جمهور آنجا بود و مردم را میدید. به حضرت آقا رو کرد و گفت که این مردمی که شما میبینید در خیابان به استقبال شما آمدهاند. نه میشود اینها را به زور آورد و نه اگر آمدند میشود جلوشان را گرفت و در استقبالهای از رؤسای کشورها در دنیا به نظر بنده بیسابقه بود.
*تسنیم: خیلی متشکریم.
- ولایتی: خواهش میکنم. موفق باشید.
* گفتوگو از عبدالله عبداللهی