تاریخ کهن و معاصر ایرانزمین/3
ایران از حملة مغول تا پایان تیموریان
نویسنده: دکتر علیاکبر ولایتی
سرویراستار: هومن عباسپور
ویراستاران: دکتر ایمان نوروزی؛ مرتضی فکوری؛ معصومه بنیاد
تهران، امیرکبیر، 1393
شمارگان: 1000 نسخه
دکتر ولایتی در این کتاب بر آن است تا با تکیه بر نظریۀ علمی «پیوستگیِ تجربۀ تاریخیِ ایرانیان» یکپارچگی عناصر فرهنگی و تمدنی ایران و عمق و ژرفای آموزههای دینی و اجتماعی ایرانیان در پیش و پس از حملۀ مغولان به ایران بازشناسی و بازنمایی کند. پیوستگی تاریخی یکی از مشخصات اصلی و محوری ملتهای پرافتخار جهان است، ملتهایی که مدعیاند در طول تاریخ خود، بهرغم اینکه درمعرض حوادث و رویدادهای منهدمکننده بودهاند، همچنان پابرجا و استوار ماندهاند و، در اصول کلی، پیرو همان آموزههای دیرین نیاکان خویشاند. نقطۀ مقابلِ ملتهایی که از پیوستگیِ تاریخی برخوردارند ملتهایی قرار دارند که در تجارب دشوار تاریخی خویش، دچار گسستها و شکافهای تاریخی شدهاند، بهطوری که مردمانِ امروزِ آن جوامعْ خود را برآیند منطقیِ فعالیت کُنِشگرانِ تاریخ گذشتۀ خویش نمیدادند.
دکتر ولایتی بر این باور است که بسیاری از جوامع متمدن امروز با مشکل گسست تاریخیِ خویش دست و پنجه نرم میکنند و آشکارا در معرض بحرانهای ژرف هویتی قرار دارند، اما جامعۀ متحد و یکپارچۀ امروزِ ایران بر خود میبالد که از یک پیوستگیِ تاریخیِ بیمانند برخوردار است و این پیوستگیِ تاریخیْ زمانی بیشتر خودنمایی میکند که عمق و شدت رویدادهای تهدیدکنندۀ هویت ایرانی را دریابیم. این کار با مطالعۀ تاریخ این کشور و بررسی دقیق مقاومت مردم دربرابر یورشهای مصیبتبار بیگانگان به مرز و بوم ایران ممکن است. مردمان سربلند ایران در همۀ این نقاطِ عطفِ گذشتۀ تاریخی خود، از یورش اسکندر مقدونی گرفته تا حملۀ چنگیز مغول، معارف اخلاقی و آموزههای فرهنگی خویش را، سینهبهسینه، به فرزندان خویش انتقال دادند و با پاسداشتِ عناصر فرهنگی و فکری ایرانی، از ایجاد هرگونه گسست و شکاف در روندِ رو به رشد فرهنگ و تمدن کشور خویش جلوگیری کردند. یکی از سختترینِ این مصائب تاریخی، که عزم و توان مردم ایران را در حفظ اندوختههای فرهنگی خویش به بوتۀ آزمایش گذاشت، حملات پیدرپی و دامنهدار مغولان به ایران بود.
دکتر ولایتی در این کتاب حملۀ مغولان به ایران را برآیندِ همسویی عوامل آشکاری نظیر اختلافات چنگیز خان و سلطان محمد خوارزمشاه در موضوع قتل بازرگانان مغول در اُترار، و نیز توطئههای پنهانیِ خلیفۀ جبار و غاصبِ عباسی و پاپِ واتیکان میداند و مینویسد: «همسویی این عواملِ بعضاً نامرتبط با هم، در آن موضع خاص تاریخی، به همافزاییِ آن عوامل، و نهایتاً یورش ددمنشانۀ قوم بیابانگرد مغول به ایران و ناتوانی حکومت خوارزمشاهی در مقابله با آن انجامید. فارغ از اینکه عوامل زمینهساز این رویداد مهم چه بودهاند و هر کدام چه سهم و نقشی در بروز این رخداد تاریخی داشتهاند، نکتۀ مهمی که باید بدان توجه کرد این است که واقعۀ حملۀ مغولان، که هویت و اتحاد ملی ایرانیان را تهدید میکرد، یکی از آزمونهای مهم تاریخی مردم ایران را رقم زد. تلاش و همت خستگیناپذیر ایرانیان در حفظ و حراست از داشتههای فرهنگی خویش سبب شد که حملۀ مغولان، بههیچروی، توقفی در روندِ رو به رشد فرهنگ و تمدن ایران و شکافی در هویت ایرانی ایجاد نکند. ایرانیان در وانفسای تاخت و تاز مغولان، گرچه به لحاظ نظامی متحمل شکستهایی شده بودند، اما در درازمدت پیروز میدان گشتند و کاری کردند که مغولان در برابر غنای فرهنگ و تمدن اسلامیِ ایران سر فرود آورند. ایرانیان، پس از سقوط خلافت پوسیدۀ عباسیان، از فرصت بهوجودآمده بهره بردند و زمینه را برای برقراری یک دولت شیعی، که خواسته و آرزوی دیرین مردمان ولایتمحور ایران بود، آماده کردند. در همان دورانِ ایلخانان، حرکتهایی از سوی ایلخانان و بهسفارش بزرگان ایرانی دربار ایشان برای رسمیتبخشیدن به مذهب تشیع در ایران انجام شد، اما تقدیر چنان بود که این آرزو در دوران پرافتخار حکومت صفویان جامۀ عمل بپوشاند. بدین ترتیب، با مطالعۀ تاریخ این کشورِ پرافتخار میتوان بهروشنی یک خط سِیر دائمی را در فرهنگ و تمدن کشور مشاهده کرد؛ خطی که از نخستین روزهای اقامت آریاییها در سرزمین ایران آغاز میشود و به حیات امروز ما، ایرانیان، میرسد. در این راه طولانی، این مردم گوهر فرهنگ و تمدن نیاکان آریایی خویش را به محکِ آموزههای اسلامی و شیعی سُفتند و نگینی از آن حاصل کردند که چشم هر ناظری را خیره میکند. ایرانیانِ امروز که وارث این نگین گرانسنگاند با وقوف و اشراف بر جانفشانی نیاکان خویش، در حفظ و حراست از فرهنگ و تمدن اسلامیِ ایران، با جان و دل در حفظ و تحکیم آن میکوشند».
کتاب ایران از حملۀ مغولان تا پایان تیموریان، سومین مجلد از مجموعۀ «تاریخ کهن و معاصر ایرانزمین»، که حاصل نشستهای علمی و بحث و مناظرۀ دکتر ولایتی با اندیشمندان و تاریخپژوهان است، نگاهی است به یکی از این نقاط عطف تاریخی ایران که به برپایی دولتهای ایلخانی و تیموری در ایران انجامید. مجموعهای از رویدادهای پیدرپی، این دوران را یکی از ادوار حساس تاریخی ملت ایران کرده است. مهمترینِ این حوادث بدین قرارند: در نخستین حملات مغولان به ایران، به فرماندهی چنگیز و فرزندانش، بسیاری از مردم بیگناه به شکل دردناکی قتل عام شدند، شهرهای بزرگ و آبادی تخریب شد و آثار و بناهای علمی و فرهنگی و هنری ارزشمندی نابود گردید. این ددمنشیها روح ایرانیان را بهشدت آزرده ساخت و قلبشان را مالامال از درد کرد. ارکان سلسلۀ خوارزمشاهی، آخرین مجموعه از سلسلههای مستقل ایران که برای خود ابهت و جایگاهی ایجاد کرده بود، فرو ریخت و بنیادهای حکومت مرکزی ایران درهم شکست. در دور دوم حملات مغولان، به رهبری هولاکو خان، قلعههای اسماعیلیان تصرف و منهدم شد و بدینترتیب، بزرگترین جنبش مذهبیـاجتماعی قرنهای پنجم و ششم هجری سرکوب گردید. در همین حملات، خلافت ناحقّ عباسیان، که بیش از پنج قرن بر بخشهایی از جهان اسلام فرمان رانده بود، سرنگون شد و ایران که بخشی از سرزمینهای خلافت شرقی بود، پس از چندین قرن، از وابستگی سیاسی به حکومت آنان و رنجبردن از سایۀ سنگین حکام عباسی رهایی یافت. پس از این وقایع، سلسلۀ ایلخانان، که آمیزهای از قدرت بیابانگردان مغولی و سیاستِ دولتمردان ایرانی بود، تشکیل شد و پس از مدتی، با گرفتنِ رنگ ایرانی به خود با اصلاحات ساختاری در شیوۀ مدیریت و حکومت خویش اقدام کرد. مغولهایی که به ایران حمله کردند قومی بیابانگرد و نامتمدن بودند که با دانش و فرهنگ بیگانه بودند و در نتیجه مظاهر تمدن و فرهنگ نیز در بین آنان به چشم نمیخورد. آنها بهدنبال چنگیز به کشورگشایی برخاسته بودند و با زور شمشیر سرزمینهای متمدنی چون چین و اویغور و ایران را تصرف کرده و امپراتوری بزرگی تأسیس کرده بودند. اما این امپراتوری بزرگ جز قدرت شمشیر سرمایۀ دیگری نداشت. مغولان بر کشورهایی سلطه یافته بودند که پیشینۀ تاریخی دراز و فرهنگ و تمدن باشکوهی داشتند. مردم این کشورها با دیدۀ حقارت به مغولان مینگریستند و آنان را قومی وحشی قلمداد میکردند و برایشان اهمیتی قائل نمیشدند. ایرانیان هجوم دردناک مغول را تحمل کردند و به برتری آنان گردن نهادند، اما هرگز حاکمانشان را در شمار امیران و شاهان خود بهحساب نمیآوردند و، در شرایط مقتضی، علیه آنان دست به قیام میزدند. وجود چنین عوامل و شرایطی مغولان را بر آن داشت تا تحت تأثیر وزرا و بزرگان فرهیختۀ ایرانی خود، نهتنها به دین اسلام بگروند، بلکه بعضاً به مذهب تشیع مشرف شوند و از دژخیمی نیاکان خویش دست شویند. از جملۀ این بزرگان فرهیختۀ ایرانی، خواجه شمسالدین صاحبدیوان، برادرِ تاریخنگارش علاءالدین عطاملک جوینی، خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی، حمدالله مستوفی قزوینی، و در رأس ایشان خواجۀ دانشمند و حکیم نصیرالدین طوسی بودند. درهمین دوران، خواجه نصیرالدین طوسی با ورود به دستگاه هولاکو نقش بزرگی را در تجدید بنای کاخِ فروریختۀ دانش ایران برعهده گرفت. وی مرکز علمی بزرگی را در مراغه بنا نهاد و دانشمندانی را که از بدِ حادثه هر یک در گوشهای پراکنده بودند در آنجا جمع کرد. همچنین کتابخانهای با بیش از 400هزار جلد کتاب تأسیس کرد که پایگاه محققان و نویسندگان شد. خواجه نصیر خود نیز به تحقیق و تألیف پرداخت و آثار گرانبهایی برجای نهاد. خاندان جوینی نیز که عموماً دانشمند و ادیب بودند و به اهل علم و ادب احترام میگذاشتند و تلاشهای آنان را ارج مینهادند نقش مهمی در ترمیم خرابیهای مغولان و تجدید آبادانی ایران داشتند. پس از خاندان جوینی، خاندان رشیدی به میدان دولت و دانش ایران وارد شدند. رشیدالدین فضلالله و پسرش، غیاثالدین محمد، از مروّجان راستین علم و ادب در عصر ایلخانان بودند. خواجه رشیدالدین خود نیز آثار گرانبهایی را تألیف کرد و به یادگار گذاشت. وی با تأسیس مرکز فرهنگی رَبعِ رشیدی کانون علمیـفرهنگیِ باشکوهی بنا کرد که هرچند پس از قتل آن بزرگوار دستخوش تاراج گردید، اما آثار آن برای همیشه در تاریخ و فرهنگ ایران باقی ماند. مساعیِ خواجه رشیدالدین فضلالله وزیر در گرامیداشت علما و فضلا و اشاعۀ دانش و فرهنگ، به محدوده و قلمرو حکومت ایلخانان منحصر نبود، بلکه در اقصینقاطِ عالم هر جا دانشمندی بود با او ارتباط برقرار میکرد و از بذل احسان به وی خودداری نمیکرد و هر زمان خطری متوجه دانشمندان میشد در تبرئۀ آنان سعی کافی مبذول میداشت. خواجه غیاثالدین محمد نیز که به وزارت ابوسعید بهادرخان، آخرین ایلخان مغول، رسید، از فضلای عصر خود بهشمار میرفت. وی نویسندهای فاضل و دانشدوست و ادبپرور بود و دانشمندان و نویسندگان را تشویق و حمایت میکرد. حمدالله مستوفی قزوینی، تاریخنگار نامیِ صاحب تاریخ گزیده، از دیگر دولتمردان این عهد است که در حفظ و حراست از فرهنگ ایرانیان گام برمیداشت. در این عهد، روابط نسبتاً گستردهای با ملل دور شرقی و غربی، همچون چین و ونیز، ایجاد شد که موجب ورود افکار و آرا و آگاهیهای در خور توجهی از اقصینقاط جهان به ایران گردید.
دکتر ولایتی، در این مجالِ اندک، کوشیده به همۀ این عناوین مهم بپردازد و وجوه و ابعاد گوناگون آنها را بسنجد. سرفصلهای عمدۀ این کتاب عبارتند از:
معرفی و نقد منابع عهد مغول و ایلخانان؛ عوامل زمینهساز حملۀ مغولان؛ خاستگاه مغولان و چنگیز؛ تاخت و تاز مغولان در ایران؛ پیامدهای حملۀ مغولان؛ حملۀ هولاکو خان؛ تاریخ سیاسی ایلخانان و سربداران؛ معرفی و نقد منابع عهد تیموری؛ تاریخ سیاسی تیموریان؛ تاریخ تشیع در ایران عهد مغولان و تیموریان؛ حیات علمی و فرهنگی ایرانیان در عهد مغولان و تیموریان.
نظریات تاریخیای که در این کتاب عرضه شده یا نظریات ثابتشدۀ محققان و پژوهشگران نامی تاریخ مغولان و ایلخانان و تیموریان است، یا نظریاتی است که دکتر ولایتی در بحثهای علمی با کارشناسان و بررسیهای طولانیمدت خویش، با تکیه بر شواهد متقن و قابل دفاع، به آنها دست یافته است.