در تاریخ ۵مردادماه ۱۳۶۷ منافقین کوردل با توهم تسخیر سه روزه تهران با حمایت عراق از مرزهای ایران عبور و تا دروازههای کرمانشاه پیشروی میکنند. تمامی این وقایع در حالی صورت میگیرد که وزیر امور خارجهی ایران دکتر علیاکبر ولایتی برای انجام مذاکرات روند اجرایی قطعنامه در نیویورک و مقر سازمان ملل به سر میبرد. ادامهی ماوقع را از زبان خود ایشان میشنویم:
در روند تعیین قطعنامه آتش بس بین ایران و عراق شاید نزدیک به پانزده قطعنامه تنظیم شد، ولی در نهایت قطعنامه ۵۹۸ که در سال ۶۶ صادر شد بود و شرط عقبنشینی به مرزهای بینالمللی و تعیین متجاوز در آن جای داشت به تایید ایران رسید.
وقتی در سال ۶۶ قطعنامه ۵۹۸ تصویب شد هیچ یک از ترتیبهای اجرایی آن تعیین نشده بود. اصل هم این است که قطعنامه تعیین کننده اصول میباشد و آییننامه اجرایی جزئیات اجرای آن را مشخص مینماید به همینمنظور میبایست دبیرکل و همکاران وی مسئولیت تنظیم این آییننامه را به عهده بگیرند امری که طی سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۷ توسط دبیرکل وقت سازمان ملل صورت گرفت.
نکتهی جالب اینجاست که ما هم قطعنامه را پذیرفته بودیم و هم آییننامهی اجرایی را، ولی عراق قطعنامه را در همان ابتدای صدور پذیرفته بود، اما ترتیبات اجرایی را خیر. یعنی فاصله زمانی بین آتشبس تا عقبنشینی و مبادله اسرا "که از طرفین بیش از ۱۰۰۰۰۰ اسیر را شامل میشد" مشخص نشده بود.
وقتی دبیر کل ترتیبات اجرایی و آییننامه آن را تنظیم کرد و طرف عراقی آن را نپذیرفت معلوم شد که هدق عراقیها از پذیرش قطعنامه قبول کلیات بود، ولی به اجرای آن که میرسید میخواستند آن چیزی را که در جنگ موفق به کسب آن نشده بودند در صلح به دست بیاورند.
در سال ۶۷ که امام قطعنامه را پذیرفتند بنده مأمور شدم که برای مذاکرات در راس هیئت دیپلماتیک وزارت خارجه به نیویورک و مقر سازمان ملل متحد سفر کنم. طبق عرف بینالملل فرض بر این بود وزیر امورخارجه طرف مقابل که آن زمان طارق عزیز بود نیز برای مذاکرات به نیویورک سفر کند، اما برخلاف آن نیامدند.
در نتیجه بنده با دبیر کل وقت سازمان ملل خاویر پرز دکویار مذاکرات مقدماتی را آغاز کردیم. روزی که مشغول صحبت در مورد کلیات قطعنامه و روند اجرایی آن بودیم یکباره کاردار موقت ما "که بعدها سفیر دائم ما در سازمان ملل شدند" آقای محلاتی تلکس محرمانهای را پشت میز مذاکره به دست من داد که در آن آمده بود منافقین با حمایت ارتش بعث عراق از مرزها گذشتهاند، وارد خاک ایران شدهاند و پس از عبور از اسلامآباد تا دروازههای کرمانشاه پیشروی کردهاند.
حال تصور کنید عراق و حامیان غربی و عربی آن یک سال تبلیغ کردهبودند که عراق قطعنامه را پذیرفته است، ولی ایران حاضر به قبول آن نشده و حالا که ما هم قطعنامه و هم ترتیبات اجرایی آن را پذیرفتهایم آنها بازی جدیدی را شروع کردند. به صورتی که از طرفی برای مذاکرات قبول قطعنامه و تعیین رونداجرایی حاضرنشدند و و از دیگر سو برنامهریزی کردند گروهک منافقین که دست پرورده خود صدام و حامیانش است با اشارهی آنها به ایران حمله کنند.
خوب آن لحظه برای ما بسیار سخت گذشت و این اتفاق همچون بار سنگینی بر دوش من وارد شد، ما بعد از آن همه مقاومت و جانبازان و شهدایی که تقدیم هشت سال دفاعمقدس کردیم وقتی به قبول قطعنامه و صلح رسیدیم میخواهند با این اقدام عملاً آتش بس را نپذیرند و بعد هم بگویند اینهایی که الان حمله کردند معارضین ایرانی هستند در صورتی که وطنفروشانی دست پرورده آمریکا، فرانسه، صدام حسین و حامیان عربی آن بودند.
وقتی این خبر به دست ما رسید پیجوی تفسیر خبر و دریافت جزئیات آن شدیم و سریعاً معلوم شد مردم ما مقاومت و درهمان دروازه کرمانشاه نیروهای بسیجی مردمی، سپاهی و ارزشی باآنها به مقابله پرداختند و، حجم عظیمی از آنها را به هلاکت رسانده و مانع پیشروی آنها شدند. به عبارتی ایران ثابت کرد اگر ما قطعنامه را پذیرفتهایم معنای آن ضعف دفاعی ما نیست.
تمامی این ماجرا نشان میداد پیچیدگی کار دیپلماتیک ما چقدر است و نشان میداد آنطور که در صحنهی بینالمالی تبلیغ میکنند سازمان ملل متحد یا صاحبان حق وتو در شورای امنیت به دنبال آتش بس و صلح واقعی نیستند و دنبال منافع خودشان هستند حال این منافع از جنگ حاصل میشود از جنگ حمایت میکنند یا زمانی که از صلح حاصل میشود طرفدار صلح میشوند.