چرا دشمنان می‌خواهند ایران به قبل از انقلاب اسلامی برگردد؟

دکتر علی اکبر ولایتی در سخنرانى خود در جمع دانشجويان مسلمان خارجى مقيم ايران در مدرسه علميه امام خمينى در 7 آبان 1377 درباره ریشه‌های تاریخی انقلاب اسلامی ایران و تهدیدهای آن سخن گفت.

چرا دشمنان می‌خواهند ایران به قبل از انقلاب اسلامی برگردد؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر علی اکبر ولایتی، چکیده‌ای از این سخنرانی را در زیر می‌خوانید: جمهورى اسلامى ايران در حقيقت تبلور آرمان ‌ هاى مسلمانان در طول 1400سال است. حكومت ‌ هاى اسلامى در صدر اسلام (زمانى كه حكومت به دست بنى اميه و ديگران افتاد) هرچه زمان گذشت، حكومت تحت نام اسلام بود، ولى دور از اسلام بود، و درواقع، با پادشاهى فرقى نداشت. بنى اميه و بنى عباس يا ديگران كه در طول تاريخ به نام اسلام حكومت كردند و از مزاياى اسلام و حكومت اسلامى برخوردار شدند، انصافا به اسلام ضربه زدند. تاريخ اسلام از آثار شوم حكومت ‌ هاى جور، كه به نام اسلام بر مسلمانان حكومت مى ‌ كردند، پر است.

انقلاب اسلامى ريشه در تاريخ 1400ساله اسلامى دارد و حالا اين حكومت اسلامى تشكيل شده و بى ‌ ترديد مشكلات فراوانى داشته، دارد و خواهد داشت؛ چون عده ‌ اى خواهان تسلط بر دنياى مردم هستند و برنمى ‌ تابند دنياى مردم در دست كسانى باشد كه به دنيا اعتنايى ندارند. مخالفان انقلاب اسلامى يا به آخرت كارى ندارند يا اعتقاد ندارند و نمى ‌ خواهند كه حكومت دنيوى مردم در دست كسانى باشد كه تعلق خاطرى به دنيا ندارند و حكومت را هم براى رضاى خدا و خدمت به مردم مى ‌ خواهند و اين را وظيفه ‌ اى الهى مى ‌ دانند. اگر چنين ارزشى در دنيا باب شود، حتما با خواست كسانى كه به دنبال سلطه بر دنيا هستند، در تعارض است؛ لذا انواع توطئه ‌ ها و تلاش ‌ ها عليه اين حكومت از خارج مرزها و داخل صورت مى ‌ گيرد و چون امروز اين حكومت در دنيا بى ‌ نظير و در تاريخ هم كم ‌ نظير است، همه مسلمانان وظيفه دارند كه از آن حمايت كنند. اگر اين حكومت تضعيف شود يا خداى ناكرده از بين برود، در حقيقت، اميد مسلمان ‌ هاست كه از بين رفته است.

در جاى ‌ جاى جهان اسلام براى تشكيل يك حكومت نيم ‌ بند اسلامى تلاش بسيارى شده تا با حمايت رئيس جمهور يا پادشاه احكام اسلامى پياده شود و ارزش ‌ هاى اسلامى اعتبار پيدا كند، مسلمان ‌ ها هم نسبتا راضى هستند، اما مخالفان حاكميت دوباره اسلام با احياى ارزش ‌ هاى اسلامى هم مخالفت مى ‌ كنند. هدف تهاجم فرهنگى، سست ‌ كردن پايه ‌ هاى اعتقادى مردم است تا مردم از اسلام دور شوند. اگر اين اتفاق بيفتد، آن ‌ ها به مقصدشان مى ‌ رسند و اعلام مى ‌ كنند دوره حكومت آرمانى و به تبع آن دوره حكومت دينى به پايان رسيده است و اگر به نام اسلام پرچمى بلند شود و حكومتى برپا شود، توان اداره كشور را ندارد و اول راه شكست مى ‌ خورد؛ يعنى اداره ‌ كردن كشور و ملت ظرفيت ‌ هاى بيشترى مى ‌ خواهد كه از عهده حاكمان دينى برنمى ‌ آيد. همه تلاششان اين است كه اين مطلب را در تئورى و عمل ثابت كنند و همه تهاجماتشان حول محور شبهه ‌ افكنى درباره احكام دينى است. اگر ريشه ارزش ‌ هاى دينى را در جهان اسلام و يا در ايران بخشكانند و تضعيف كنند، مردم بى ‌ اعتقاد مى ‌ شوند و قطعا بدون مردمِ معتقد حكومتى برپا نمى ‌ ماند؛ در نتيجه، حكومت ما هم پشتوانه خود را از دست مى ‌ دهد. در اين صورت، مجبور مى ‌ شوند به خارجى ‌ ها متكى باشند و آنان هم كسانى را سر كار مى ‌ آورند كه منافع خارجى را حفظ كنند، همان ‌ طورى كه در بسيارى از كشورهاى جهان سوم و اسلامى مى ‌ بينيم. مى ‌ بينيد كه فلان كس با كودتايى سر كار آمده و سال ‌ هاست كه رئيس جمهور يك كشور جهان سومى است. اگر خطرى متوجه او شود، فورا از خارج حمايت مى ‌ شود؛ يعنى اگر پول كم دارد، پول مى ‌ دهند؛ نيروى نظامى مى ‌ خواهد، نيروى نظامى مى ‌ دهند، ولى به اين شرط كه منافع خارجى ‌ ها و بيگانگان دور از اسلام را حفظ كند.

آن ‌ ها مى ‌ خواهند ايران هم به قبل از انقلاب، يعنى به دوران پهلوى و حكومت رضاخان ميرپنج برگردد. به هر حال آن ‌ ها مى ‌ خواهند حكومت به ‌ دست كسانى مثل سلسله پهلوى باشد تا هيچ كارى بدون اطلاع امريكا انجام نشود. شاه، قبل از مرگ، كتابى به فارسى نوشته و در آن از امريكايى ‌ ها گله كرده كه چرا حمايتش نكردند. مى ‌ نويسد: سفير امريكا آمد و به من گفت تو بايد از كشور بروى. قبل از آن هم در سال 1332 به همين ترتيب شد كه بعدها ماجراى كودتاى 28 مرداد اتفاق افتاد و اين چيزى نيست كه محمدرضا و اطرافيانش منكر شوند. شاه ايران تابع امريكا بود و سفارت امريكا به شاه مى ‌ گفت كه چه كار بكند و چه كار نكند. شاه در كتابش نمى ‌ گويد كه ما وابسته نبوديم، چون اين را قبول دارد، بلكه از امريكايى ‌ ها گله مى ‌ كند كه چرا ارباب از نوكر خود در روز حادثه آن ‌ طور كه بايد حمايت نكرد.

مردم كشورى اسلامى مثل ايران از قرن اول هجرى مسلمان شدند و تاكنون پابه ‌ پاى تاريخ پيش آمدند. در واقع، پيش از ملت ايران تمدن اسلامى نبود؛ علماى تسنن و علماى شيعه در ميان ايرانى ‌ ها بيش از هر ملت ديگرى بوده ‌ اند.

متأسفانه بر كشورى كه چنين نقشى در تمدن اسلامى داشته است كسى مانند محمدرضاشاه حكومت مى ‌ كرد كه با اشاره سفير امريكا مى ‌ رفت و مى ‌ آمد؛ ذلتى از اين بالاتر نمى ‌ شود. انقلاب اسلامى، حكومت ريشه ‌ دار وابسته را ريشه ‌ كن كرده است، جالب آن ‌ كه در ابتدا به نظر نمى ‌ رسيد اين ‌ گونه شود، كه اگر جز اين بود دشمنان اسلام حتما بلايى بر سر ما مى ‌ آوردند. سياست ‌ مداران در نجف، پاريس و يا هرجاى ديگر باور نمى ‌ كردند كه اين حركت به پيروزى بينجامد، ولى خدا خواست و پيروز شد. از داخل و خارج از هيچ كارى براى ضربه ‌ زدن به ايران دريغ نكردند و نمى ‌ كنند، امروز هم سعى دارند ايران را محاصره كنند.

در كردستانِ عراق اسرائيلى ‌ ها، امريكايى ‌ ها، و دولت نظامى تركيه پايگاه دارند و در حقيقت، در خليج فارس امريكايى ‌ ها همسايه ما هستند؛ ناوگان پنجم امريكا در خليج فارس مستقر است و هيچ كشورى در خليج فارس به اندازه امريكا نيروى نظامى ندارد.

امروز ايران ام ‌ القراى جهان اسلام است. جاى ديگرى را نمى ‌ شناسيم كه مردم تا اين حد دلسوخته اسلام باشند، به ميدان كفر بيايند و سينه ‌ هايشان را در برابر گلوله ‌ هاى خصم سپر كنند. جنگ تحميلى در ظاهر جنگ عراق با ايران بود، ولى در واقع جنگ كفر با اسلام بود. ابرقدرت ‌ ها از عراق حمايت مى ‌ كردند و به ايران فشار مى ‌ آوردند و به همين قم و تهران موشك مى ‌ زدند، به دزفول بيش از 170 موشك اسكاد زدند و ده ‌ ها هزار نفر از مردم شهيد و صدها هزار نفر مجروح شدند، اما پاى اسلام ايستادند. در هيچ زمانى از تاريخ نمى ‌ بينيد كه ملتى تا اين حد پاى اسلام ايستاده باشد؛ بنابراين، همه ما وظيفه داريم اين مركزيت اسلام را حفظ كنيم. البته اين بدين معنا نيست كه افرادى كه در رأس اين حكومت هستند كارهايشان بى ‌ نقص است، اما اساس بر مبناى اعتقاد و آرمانِ درست بناشده و اعتقاد امام، در مقام مسلمانى راستين، اين بود و اقدام كرد و خداوند هم مزد او را داد كه مى ‌ فرمايد: اِنَّ اللهَ لايُغَيِّرو مابِقَومٍ حَتّى يُغَيرُوا ما بِاَنفُسِهِم.

زمانى كه وزير امورخارجه بودم، در جاهاى مختلف، افرادى از غرب افريقا، لبنان، پاكستان، و... به من مى ‌ گفتند كه تو وزير خارجه ايران نيستى، وزير خارجه اسلام هستى؛ يعنى مردم مسلمان در حقيقت حكومت جمهورى اسلامى را حكومت خودشان مى ‌ دانند، چون حكومت اسلامى است. البته اين بدين معنى نيست كه حكومت ما در فلان كشور افريقايى حكومت كند، بلكه بر قلب ‌ هاى مسلمان ‌ ها حكومت مى ‌ كند، به اعتقادات مسلمان ‌ ها احترام مى ‌ گذارد، و به ‌ دنبال تقويت مبانى اعتقادى مسلمان ‌ هاست.

برگرفته از: سخنرانى دکتر ولایتی در مدرسه علميه امام خمينى، 7 آبان 1377

منبع: کتاب حرفی از هزاران (مجموعه مقالات، گفتگوها و سخنرانی‌ها) دکتر علی اکبر ولایتی، انتشارات امیرکبیر،1390، ص 451

ارسال نظر